vendredi 31 juillet 2009

برای ندا و سهراب

بستن پنجره
چاپ مطلب
جمعه 9 مرداد 1388
براي ندا و سهراب و برادرم، سهراب فرهادي
"در بيان وقت خوش ناب کمياب و ديريابي که زندگي زنده مي شود و مرگ ارزان"
در روزهاي نادر و گران قدر و گاهي ديرياب- چه بسا در پس چند قرن اما گاهي فقط در پس چند سال – "وقت" هايي را تجربه مي کنيم که در همه ي عمر تجربه نکرده ايم. سياست کلمه اي چند معني، مبهم، دستمالي شده، مظنون و مشکوک است؛ اما اگر فعلا به جاي استفاده از آن کلمه، وضع و حالي را وصف کنيم که زندگي با همه ي وجوهش، با همه ي پست و بالايش، با همه ي تلخ و شيرينش، يک مرتبه در نظر حقير مي آيد، مرگ ارزان مي شود؛ مرگ آسان مي شود؛ مرگ بر سر هر کوي و برزن چون نان و آب ميان تشنگان و گرسنگان تقسيم مي شود، در آن وقت خوش شيرين آدمي به جوهر حيات تعرض مي کند؛ آدمي، "آدم" مي شود، عشق با وجود شيوع توحش و ددمنشي و خونخواري، فوران مي زند. در این صورت توانسته ایم منظور خود را از امر سیاسی وتجربه ی سیاست در این نوشته بیان کنیم. در این حال هر کس را که مي بيني از مظلومان و از همراهان، از نفرين شدگان زمين و زمان (و اين نفرين شدگان تنها گرسنگان و محرومان نيستند؛ در قحط سالي عشق و اعتماد همه نفرين شده اند) گوشه اي از قلبت مي لرزد مي خواهي دست او را بگيري، موي او را نوازش کني، چند ضربه حتي نه چندان آرام، بر پشت او بزني؛ وقتي به او نگاه مي کني همه ي رمزهاي درد و سوگ و اميد به يکباره و در يک نگاه از چشم تو به چشم او سرازير مي شود؛ سکوت و بغض و يا گريه و اشک و شايد حتي تلخ خنده اي جگرسوز، تمام گفتگوهاي توست با او. اين لحظه ايست که حيات انساني در عميق ترين لايه هايش تجربه مي شود. به اين تجربه چه مي گويي؟ سياست؟ مشکلي نيست ولي بايد آن را از ساير معاني نظري، عملي و تاريخي آن جدا کني. سياست اگر "هست" (يعني حداقلي از نشانه ها و لوازم حيات اجتماعي مشاهده مي شود و هر چيزي کم و بيش آنچنان است که مي بايد باشد) نيست؛ چيزي نمي بيني. امنيت که شايد بزرگترين نشانه ي وجود سياست در کمترين سطح استقرار آن است همچون سلامتي اگر هست، نيست؛ يعني با هيچ حسي احساس نمي شود و در قالب هيچ تصوري، مفهوم نمي شود، و به شکل هيچ معرفتي و علمي، معروف و معلوم نيست. در غياب امنيت است که وجود آن معلوم و مفهوم و محسوس مي شود. سياست و از جمله نتايج آن مثل آزادي، عدالت و امنيت در غياب دهشتناک کلي و ناگهاني خود، تازه ظهور مي کند. اين ظهور زمان هر روزي را به وقت ناب يکپارچه ي غير قابل تقسيم به شب و روز و ساعت و دقيقه تبديل مي کند. در اين وقت خوش ناب کمياب، همه ي غمهاي بزرگ و اندوه هاي فرو خورده ي سالهاي عمر تو و عمر پدران و مادران خفته در گور به يکباره آتشفشاني مي شود سر به فلک کشيده، نعره زن و مست و کف بر لب و بر لب، جان؛ تا جان ملول و افسرده و گرفتار تو را از گرفتاري هاي کوچک و سؤالات حقيري مثل "تا چه خورم صيف و چه پوشم شتا" آزاد کند. اين بزرگترين آزادي، نتيجه ي مواجهه با امر سياسي به معناي ظهور غول آسا و عظيم و رهايي بخش آن است. اين سياست درست در مقابل آن سياستي است که "رند عالم سوز" را با آن کاري نيست و اختصاص به ملک و مملکت دارد و "کار ملک است آنچه تدبير و تأمل بايدش"؛ نه! اين سياست عين نعره ي رندان عالم سوزي است که آرزو مي کنند تا بساط ننگين ظلم و دروغ و آدم کشي با سحر عشق و آبشر اشکهاي پاک، يکسره از ميان برود گرچه "يکسره" از بين نخواهد رفت اما مگر انسان آن کسي نيست که در دل هميشه تمناي محال داشته باشد. اين "قطره ي محال انديش" که از اقيانوس آرام خروشان تر و عظيم تر است درست به اين دليل عظمت دارد که در دل تمناي محال مي کند و اين تمناي محال يک آرزوي خام از آدمي رمانتيک، هپروتي، سودايي و سر به هوا نيست. تاريخ به ما مي آموزد که با هر کوششي در جهت دسترسي به اين آرزوي محال، آنچه را واقعيت زندگي و واقعيت مناسبات سياسي و اقتصادي مي نامند، کمي انساني تر، کمي لطيف تر و کمي اخلاقي تر شده است.
سياست رمانتيک و رمانتيسيسم سياسي سر از ظلمت فاشيسم و مخالفت با عقل (irrationality) بر مي کند؛ اما مواجهه ي نادر آدمي را با لايه هاي عميق زندگي - نامش انقلاب يا نهضت يا شورش و يا هر چيز ديگر مي خواهد باشد – نمي توان به رمانتيسيسم و شور رمانتيک تقليل داد؛ اين تجربه در حقيقت، وراي دستگاههاي مفهومي مشهور در سياست، جامعه شناسي، روانشناسي، آنتروپولوژي و فلسفه است.
2) در 31 سال پيش چنين تجربه اي براي مردم ايران پيش آمد. همين جا بگويم، مردم، مردم مي شوند وقتي چنين امري را تجربه کرده باشند. اين امر حيات بخش، تک تک افراد را به "مردم" تبديل مي کند. در گذشته اگر نهيب طبيعت يا ايلغار دشمن تک تک آدمها را به "مردم" تبديل مي کرده است، امروز علاوه بر آن دو تجربه عميق سياسي و اجتماعي که از قرن هجدهم به بعد "انقلاب" خوانده شده است نيز چنين اثري دارد. "جامعه" نامي است، عنواني است و تعبيري است که بر افرادي که "مردم" شده اند اطلاق مي کنيم. در اينجا نمي خواهم داستان نحوه ي پيدايش مردم را بازگو کنم از جمله به اين دليل که اين نوشته يک مقاله علمي جامعه شناختي يا سياسي و يا فلسفي نيست و لذا تنها به بعضي نکات اشاره اي مي کنم و مي گذرم تا حرف اصلي را بگويم. آن حرف اصلي نيز يک نظريه يا آموزه نيست؛ آن حرف اصلي دعوتي است براي مشارکت و همدردي با دردي که 31 سال دست از سر و قلب و جان من بر نداشته است. همين و تنها همين.
3) در 31 سال پيش، من که خود جواني بيست و چند ساله بودم، در اولين دقايق بعد از ظهر روز هجدهم شهريور شنيدم که برادرم در روز قبل - هفده شهريور پنجاه و هفت – به دست افسري از ارتش شاه در خون غلتيده است. برادرم بالا بلند بود با شانه هايي بزرگ و سينه اي فراخ، ابروان کشيده ي به هم پيوسته و چشمان به شدت سياه، برادرم فقط هفده سال داشت. شاد و خندان و محجوب بود چون جوان بود. هيچ وقت بر سفرش گريه نکردم. سالهايي چند گذشت تا اينکه شبي او را در خواب ديدم از خواب که بيدار شدم، تا صبح گريه امانم نداد. جنازه ي او را که دادند به ما توهين نکردند؛ حتي فرمانده ي واحدي که افسر قاتل در آن بود همدردي کرد به خانه ما آمد و به پدرم تسليت گفت. مرگ برادر جوانمرگم به زودي مادرم را راهي همان سفر کرد. چراغهاي خانه ي ما خاموش شد و خانه فرو ريخت اما شمعکي نازک و نازنين در آن سرسختانه مي سوخت و ما را اميد مي داد؛ به ما صبر مي داد، آن شمع، نور اميدي بود که با خود "بوي بهبود ز اوضاع جهان" مي آورد. هشت سال جنگ بيش از چهل تن از خويشان و دوستان مرا به خاک و به حافظه ي مجروح و به لايه هاي تو در توي دردهايي سپرد که از سالها پيش تا امروز سعي کرده بودم به هيچ کس – بله به هيچ کس – حتي به فرزندانم نگويم.
من هيچگاه از سفره ي پر از چرب و شيرين "انقلاب" چيزي نخواستم. مرا بس بود همين که مي ديدم مردم با دمپايي و تکه اي نان و صورت هاي تکيده و برقي در چشم و دلي شاد و پر اميد، دسته دسته براي دفاع از توحش کين توزانه ي همه ي عالم که پشت سر خونخوارترين حيوان زمان ما، صدام، جمع آمده بودند؛ از جان گذشته سرخوش به پيشواز مرگ مي رفتند تا خاک ما، خاک ما بماند. پس از جنگ زندگي ما از اين مدار و محور به مداري ديگر کوچ کرد و اين البته طبيعي بود. با همه ي کسري ها و نقصها، ظلمها و نامردمي ها، اما هنوز مي شد به امکان استمرار حيات اجتماعي که در آن اميدکي هرچند ناچيز به بارقه اي ضعيف از آزادي و عدالت وجود داشت، امیدوار بود.
سال هفتاد و شش، سال رويش ناگهاني اميد و زندگي و اخلاق بود. گويا مي شد به جوهر حيات انساني حرکتي که از 57 آغاز شده بود و در آن سالها سخت ضربه خورده بود، بار ديگر اميد بست. ادامه اين قصه تا سال 84 را "اين زمان بگذار تا وقت دگر". اما از سال 84 تا امروز که دروغ و وقاحت و جهالت و بلاهت در عريان ترين شکل خود بر ايران حکم مي راند فاجعه ايست که گاهي از شدت ظهور غائب مي شود! مشتي موجودات مشنگ و دبنگ وملنگ و الدنگ، عصاره ي بلاهت، چکيده وقاحت، دروغ مجسم، جهل متجسد، دريدگان متهتک بي ايمان، دين فروشان بي دين و بي معرفت هر چه خواستند کردند و اکنون نيز به سحر نيرنگي که آنچنان وقيحانه، ابتدايي و احمقانه است که باور کردني نيست (لذا بعضي دنبال کشف جنبه هاي زيرکانه آن برآمده اند چون ذهن ايشان تا حد مشخصي از حماقت و بلاهت را مي تواند تصور کند) مي خواهند ايران را نابود کنند، دين را از اين بيشتر منفور سازند و گزيده ترين و بهترين جوانان ما را تکه پاره کنند.
4) در اولين ساعت هاي پيروزي انقلاب سال 57، اوائل شب ماشينم را جلوي پسرکي که کارتوني از سيگار در مقابل خود گذاشته بود نگه داشتم. يک بسته سيگار خريدم. سيگار را روشن کردم با دود آن غمي که سالها گلوي مرا مي فشرد و فشاري که سالها بر دوش خود حس مي کردم آرام آرام سبکتر مي شد. بد نيست بگويم که ترس از دستگيري، شکنجه و زندان از کودکي به سراغ من آمد. هنوز ده سال بيشتر نداشتم که پدرم مجبور شد از دست شحنه گان شاهنشاه فرار کند و مادرم هر شب وقت خواب با گريه دعا ميخواند و ما – من و خواهر و برادرم – تکرار مي کرديم. او براي پدرم و همه ي مبارزان دعا مي خواند. در سالهاي نوجواني با خواندن شعر و ادبيات جديد، زبان زنده ي تازه کشف شده ي شعر و قصه ي آزادي خواه فارسي را شناختم. گرچه بر اثر کودتاي مرداد 32 شعرها همه خزان زده بود و بهترينشان "زمستان" و "شبانه" نام داشت اما چون من از آن کودتا تجربه اي نداشتم و آن ماجرا براي نسل ما که پس از آن حادثه متولد شده بوديم چنان نقل مي شد که گويا حادثه اي در پس پشت هفت هزار سال پيش بوده است (و طبيعت حکومت استبدادي چنين است که مي خواهد ظلم خود و مظلوميت مردم را چنان دور تصوير کند که نسل بعد تصور محسوس زماني روشني از آن نداشته باشد) لذا يأس بزرگترها بر ما اثري نداشت. نسل ما در مدرسه و دانشگاه، با خشونت و سياست، هر روز با تيله هاي مرگ و وحشت، بازي مي کرد. بارها بايد از دانشگاه فرار مي کردیم. وقتي خبر شهادت يکي از دوستانم را که بر اثر شکنجه شهيد شده بود شنيدم، تا مدتها فکر مي کردم به زودي دستگير خواهم شد. هميشه تحت "مراقبت" بودم يا فکر مي کردم تحت مراقبت هستم. فردي را که تنها بيست و چند سال دارد اما در ذهن و قلب خود اين همه تجربه ي هولناک گرد آورده است در پيش چشم خود مجسم کنيد. اين شخص يکمرتبه ببيند که ديگر کسي مراقب او نيست، کسي تلفن هاي او را گوش نمي کند، کسي اتاق کوچک دانشجويي او را زير و رو نمي کند، کسي دوستان او را يکي بعد از ديگري دستگير و شکنجه نمي کند، کسي برادر او را نمي کشد. او آزاد شده است بله آزاد شده است و اين آزادي را تنها در همين وضعيت مي توان فهميد، چشيد، بوييد و بوسيد. اين آزادي مفهومي نيست در ذهن، معشوقي است در آغوش؛ اين آزادي، هديه شب بيست و سوم بهمن 57، گلي بود که به سرعت پژمرد اما عطر آن چنان بود که مرا با زخم عميق مرگ برادر هفده ساله ام آشتي بدهد و آن را قابل تحمل کند.
5) چند روز است که آن تحمل و بردباري "همه بر باد آمد". برادرم دوباره همين چند روز پيش شهيد شد. اين بار نام برادرم سهراب است. چند روز است که خواهرم شهيد شده است. نام خواهرم نداست. خواهر من چندان امان نيافت که حتي کلمه ي سوختم را تماما به معلم موسيقي اش بگويد.
خواهران و برادران سوخته و در خون غلتيده ام يکي يکي معرفي مي شوند. آيا کسي مي تواند بپرسد چرا نام ايشان را يکباره نمي گوييد؟ چرا پيکرهاي پاک ايشان را يکباره به ما نمي دهيد؟ اگر مي ترسيد که اشک و فرياد ما خانه ي عنکبوتي شما را بلرزاند پس بدانيد ما شما را به وحشتي هولناک تر و عظيم تر نويد مي دهيم. خانه عنکبوتي شما را طوفاني که به همين زودي و در همين روزها سخت خواهد وزيد، چنان متلاشي مي کند که حتي يک تار از آن خانه و يک ذره از جسد بي مقدار عنکبوت و آن مگسي که شکار کرده بود و مي پنداشت تا قيامت خواهد خورد باقي نمي گذارد.
خانه ي ما پس از آن طوفان پاک کننده ي آزادي بخش سبز خواهد شد. سبز سبز. اين سبزي را شعور عميق شاعري که نخستين شاعر آزادي بود به ما وعده داده است:
"دستهايم را در باغچه مي کارم
سبز خواهد شد
مي دانم
مي دانم
ميدانم"
برادر ندا و سهراب
و همه ي ديگراني که به کاروان ايشان پيوستند
Published from gooya news {http://news.gooya.com} Copyright © 2009 news.gooya.com All rights reserved for the original source
http://www.facebook.com/posted.php?id=88637806593&share_id=106976692769&comments=1&ref=mf

سخنان منتشر نشده احمدی نژاد درخصوص مشایی و اژه ای

سخنان منتشر نشده احمدی نژاد درخصوص مشایی و اژه ای
پايگاه خبري ثانیه نیوز(طرفدار احمدی نژاد) نوشت‌: محمود احمدي‌نژاد در هفته گذشته در جلسه‏ای با دبيران تشکل‏های دانشجویی در مورد اتفاقات اخیر توضیحاتی داد که در ادامه بخش‏هایی از آن سخنان با اندکی تغییر می‏آید. محمود احمدي‌نژاد، رییس‏جمهور در جلسه‏ای با دبيران تشکل‏های دانشجویی در مورد اتفاقات اخیر گفت: مشايي آن‌گونه كه شما تصور مي‌‌كنيد نيست.
حرف‌هايي كه شما در مورد مشايي مي‌زنيد همان حرف‌هايي است كه [...] در مورد وي مي‌‌زند؛ مثلا مي‌‌گويد كه او سر سفره يك ظرف براي امام زمان(عج) خالي مي‌‌گذارد و مسائلي از اين دست و یا... رییس‏جمهور پیشنهاد کرد: شما بهتر است جلسه‌اي با مشايي داشته باشيد و حرف‌هايتان را بگوييد و حرف‌هاي وي را نيز بشنويد و آن موقع خواهيد فهميد كه درباره ايشان اشتباه مي‌كنيد. وي درباره عزل محمد حسین صفارهرندي اظهار كرد: بارها به آقاي صفارهرندي عرض کردم كه تعدادي از معاونانش را تغيير دهد؛ چون در جهت اهداف دولت و مطالبات مردم و متدینین از دولت حركت نمي‌كردند، اما اين‏گونه نشد و مي‌بينيد كه عملكرد ایشان را کمتر كسي قبول دارد و نمي‌‌گويند كه او بايد در وزارتخانه باقي بماند.
رييس‌جمهور در مورد عزل محسنی‏اژه‌اي نیز گفت: موضوع عزل جناب آقای اژه‌اي يك فرآیند دو ساله داشته و ربطي به مساله جاری ندارد... به ایشان در این دو سال، با شواهد مشخص توصيه کردم دو نفر از معاونان خود را تغيير دهد؛ اما به اين كار مبادرت نورزيده است... ضمن اينكه در موضوع هاله اسفندياري هم خوب عمل نكرد و من به او گفتم كه چرا رفتاری می‏کنید که مورد تمسخر واقع شوید؟ يك پيرزن 70 ساله را گرفته‌ايد مي‌‌گوييد مي‌خواهد انقلاب مخملي راه بيندازد؛ در حالي‏كه عاملان انقلاب مخملي كسان ديگري هستند و بايد آنها به مردم معرفي شوند.
وی ادامه داد: در موضوع پرتقال‌هاي اسرائيلي نيز با وجود اينكه عاملان اصلي اين اقدام مشخص بودند، به آقای اژه‌اي گفتم كه بايد با اينها برخورد شود؛ ولي وي گفت كه نمي‌توانيم با آنها برخورد كنيم. احمدي‌نژاد یادآور شد: از دو هفته پيش از اغتشاشات، وزارت خارجه اطلاع داد كه افراد زيادي از انگليس به ايران مي‌‌آيند و اين کاملا مشكوك است اما وزارت محترم اطلاعات اين موضوع را پيگيري نكرد و در اغتشاشات ضعيف عمل كرد که در برخی موارد اهمال مشهود بود. رييس‌جمهور فعالیت برخی جریان‏های سیاسی در انتخابات دهم و بعد از آن را مورد اشاره قرار داد و اظهار داشت: در زمينه تحركات آن‌ها در ايام پيش از انتخابات، وزارت اطلاعات حتي يك برگ گزارش به من نداد.

هادی غفاری



30 سال، پس از آن سالها- هادی غفاری، دیگر آن هادی غفاری ابتدای جمهوری اسلامی نیست. او نیز آیت الله شده است و به جمع مقلدین آیت الله منتظری پیوسته است. نه تنها این، بلکه به مردم سبز پیوسته است. البته با همان شور و انرژی که در ابتدای انقلاب داشت. با این تفاوت که در ابتدای انقلاب این شور و هیجان را علیه آزادی احزاب دگراندیش به کار گرفت و امروز به سود آزادی احزاب. او که از اعضای شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی بود، در سالهای اول تاسیس جمهوری اسلامی در راس نیروهای مهاجم به کتابفروشی ها و دفاتر احزاب قرار داشت. قطب آن ها شده بود. برایشان سخنرانی می کرد و سپس هدف را با شعار "حزب فقط حزب الله" نشانشان می داد. گذشت زمان، به همه درس های بزرگی داد. از جمله به هادی غفاری که امروز خود در محاصره لباس شخصی هاست و لابلای قبرهای بهشت زهرا به سوی قبر ندا آقا سلطان می رود تا فاتحه چهلم قربانیان کودتا را بخواند. سرانجامش چه خواهد شد؟ سرانجام او، که این روزها با صراحتی کم نظیر زبان به نقد علی خامنه ای گشوده است.

شعار نويسی بر ديوار و اتوبوس - مرگ بر خامنه ای - مرگ بر ديکتاتور







صدها شمع بر روی آب رودخانه سن (پاريس)،به یاد ندا، سهراب و تمامی جان باختگان جنبش











پنجشنبه هشت مرداد ماه صدها تن از ایرانیان پاریس گرد هم آمدند و با یک دقیقه سکوت و صدها شاخه گل و شمع بر روز رودخانه معروف سن چهلم زنده یادان ندا، سهراب و شهدای راه آزادی را گرامی داشتند.

پليس سويد با دستبند پرچم سه رنگ ايران





نوشته شده در تاريخ نهم مرداد ۱۳۸۸ برابر با سی و يکم ژوئيه ۲۰۰۹ ، 14:58:33 توسط نازنین
افرین نتیجه فعالیت همین است که مردم جهان را هم رای خود کنیم ...مردم جهان میگویند که ملت ایران بیروز است ....تا کور شود هر ان کس که نتواندید

نوشته شده در تاريخ نهم مرداد ۱۳۸۸ برابر با سی و يکم ژوئيه ۲۰۰۹ ، 13:19:24 توسط From Iran
Thank you,We appreciate your support

نوشته شده در تاريخ نهم مرداد ۱۳۸۸ برابر با سی و يکم ژوئيه ۲۰۰۹ ، 12:48:47 توسط pouya alman
خدایی ایول حال کردم شیر مادرتون حلالتون :)

نوشته شده در تاريخ نهم مرداد ۱۳۸۸ برابر با سی و يکم ژوئيه ۲۰۰۹ ، 09:29:56 توسط درنا
آفرين بر ايرانيان مقيم سويد بخصوص استكهلم كه اينگونه حمايت از ملت و مملكت خويش را براى دولت سويد و تمامى ملتها به نمايش گذاشتند٠

نوشته شده در تاريخ نهم مرداد ۱۳۸۸ برابر با سی و يکم ژوئيه ۲۰۰۹ ، 07:47:04 توسط keyvan
tack sverige thanks Sweden درود بر پليس سويد و مردم جهان که از اين جنبش حمايت ميکنون

نوشته شده در تاريخ نهم مرداد ۱۳۸۸ برابر با سی و يکم ژوئيه ۲۰۰۹ ، 07:43:04 توسط kako
دردوبلاى شما پليسهاى انسان دوست توسر پليسهاى بى غيرت جمهورى اسلامى (آنهايى كه مردم بى دفاع را ميزنندوميكشند) .

نوشته شده در تاريخ نهم مرداد ۱۳۸۸ برابر با سی و يکم ژوئيه ۲۰۰۹ ، 07:25:36 توسط fashad
Tusen Tack. Vi älskar Sverige.

jeudi 30 juillet 2009

امروز نیروهای سرکوبگر حکومت اسلامی اصلا تعادل روحی روانی نداشتند ( دیوانه شده بودند


امروز نیروهای سرکوبگر حکومت اسلامی اصلا تعادل روحی روانی نداشتند ( دیوانه شده بودند) »
zobin-cost.blogspot : من بعد از 22 خرداد 88 در اکثر تظاهرات و درگیریها شرکت داشتم ولی هیچگاه نیروهای سرکوبگر حکومت اسلامی را در این وضعیت نا متعادل ندیده بودم . امروز از مصلی به سمت میدان ولیعصر حرکت میکردیم ( بدلیل بسته بودن دربهای مصلی ) و این نیروها دایما به مردم حمله میکردن و در طی مسیر حرکت بارها موتورهایشان بیکدیگر برخورد میکرد و به روی زمین میافتادند و بعد ااز بلند شدن با فریاد به مردم فحش خواهر و مادر میدادند بعد با یکدیگر دعوا میکردن خصوصا نیروی انتظامی با بسیجی ها و اطلاعاتی ها و وقتی گاز اشک آور شلیک میکردن اصلا به جهت حرکت باد توجهی نداشتن و اکثرا باد گاز را بسمت خودشان میبرد بعد فرار میکردن و و بی هوا بسمتی که هیچ کس در آنجا نبود سنگ پرتاب میکردن .وقتی یکنفر را میگرفتن با باطوم بطور وحشیانه بجانش میافتادند بعد ولش میکردن و وقتی مضروب دور میشد تازه دنبالش میکردن و وقتی نمتوانستند بگیرندش به بقیه مردم فحش خواهر و مادر میدادند و سپس خودشان فرار میکردند .در زمان شلیک گاز اشکاور با تفنگ اصلا نمیتوانستند فاصله را تخمین بزنند و بیشتر گازهای اشک آور بر روی پشت بامهایی میافتاد که هیچ کس در آنجا نبود بعد سر اینکه چه کسی تفنگ را بگیرد و شلیک کند با هم دعوا میکردند و آنقدر عصبی میشدند که بی هدف و بدون برنامه بسمت مردم حمله میکردند وقتی مردم فرار میکردند و نمیتوانستد مردم را بگیرند بجان پیرزنها و پیرمردها عابر پیاده میافتادند بعد می ایستادند و نگاه میکردند بعد خودشان در جهت مخالف فرار میکردند و روبروی خودشان گاز اشک آور شلیک میکردند . خلاصه حسابی گه گیجه گرفته بودنددر میدان ولیعصر حداقل 3 بار دیدم که نیروهای انتظامی با اطلاعاتی ها درگیر شده اند و کار داشت به کلت کشی میافتاد . مردومو سریع متفرق کردن که این صحنه رو نبینن . اطلاعاتی ها از همه باحال تر بودن فیلم بردارا و عکاساشون انگار داشتن از عروس و داماد فیلم میگرفتن ( میخواستن خیلی هنری باشه ) بعد سریع با موتور عقب نشینی میکردن و به یگان ویژه آمار میدادن که کی رو بگیرن بعد وقتی یگان ویژه به مردم حمله میکرد یادشون میرفت قرار بودهچه کسی رو بگیرن بعد دوباره فرار میکردن و میرفتن از اطلاعاتی ها میپرسیدن کیرو باید میگرفتن و سپس دوباره به مردم حمله میکردن . صحنه های خیلی جالبی بود و بعضی از سحنه ها خیلی دردناک . این نیروهای سرکوب گر از این بی برنامه گی و عدم موفقیت در کنترل تظاهرات حسابی عصبانی شده بودند و این عصبانیت شون رو سره هر کسی که دشتشون میافتاد خالی میکردن و بطور وحشیانه طرف رو مورد ضرب و شتم قرار میداد و با صدای بلند ( که همه بفهمند ) فحش ها ناموسی میدادن . این نشون میده نیروهای سرکوب گر حکومت اسلامی در آستانه فروپاشی سازمانی و عملیاتی قرار گرفتن و این از عملکردشون کاملا مشخصه و این چیز خوبی برای مردم آزادی خواه ایران هست . به امید آزادی هرچه سریعتر مردم ایران از دست این حکومت فاشسیت اسلامی ..

تجمع امروز (8 مرداد، 30 جولا) در سی و سه پل اصفهان



































گزارشی از اعتراضات گسترده مردم اصفهانامروز پنجشنبه ، ساعت 6 بود که از طرف دروازه شيراز به طرف 4 راه نظر و 33پل راه افتاديم. به 4 راه نظر رسيدم هنوز خبر از هیچ تجمعی نبود. ولی حضور گسترده ی نیروهای انتظامی و مامورین کثیف اطلاعات به من نوید روزي حماسه آفرین مي دادند. به 33 پل رسيدم جو تقریبا امنيتي بود . داخل پارک شدم حدود 300 نفر از مردم جمع شده بودند ولی هنوز منتظر پيوستن افراد بیشتری بودیم. ساعت 6:45 بود ولی همچنان جمعیت به طور قابل توجهی در حال افزایش بود جمعیت از هزار بالا رفته بود. ولی مامورین نیرو انتظامی انگشت شمار بودند. شروع کردیم به روشن کردن شمع ها و در آوردن پلاکارد هایي که آماده کرده بودیم. و بعد از آن راه افتادیم به طرف پل آذر. در راه جمعیت همچنان در حال افزايش بود. با سکوت کامل و بالابردن انگشت هايمان به صورت 7 به کارمان ادامه دادیم و با شنیدن صداي بوق ماشین ها به پیاده رو رفتیم و مردم با دیدن جمعیتي انبوه به حمايتمان پرداختند. افرادی سعي در سر دادن شعار هايی بودند اما نتوانستند سکوت مردم را بشکنند.به پل آذر رسیديم و با دیدن مامورین در روبروي خود برای جلوگيری از خشونت و تغییر مسیر از هدف اصلی این تظاهرات که عزاداری برای شهدای جنبش در شنبه ی خونين بود تغییر مسیر به سمت 33 پل داديم تظاهرات به اوج جمعيت خود رسیده بود. ولی هنوز سکوت ما شکسته نشده بود در نیمه راه تعدادی سعی در شکستن سکوت و ايجاد دو دستگی داشتند در همین حال تعدادی انگشت شمار با باتوم سعی در پراکنده سازی داشتند. ولی مردم پراکنده و در محلی دیگر به هم پیوستند و به کارشان ادامه دادند.دوباره در کنار خیابان و با حمایت ماشین ها شروع کرديم به تظاهراتی آرام ولی ناگهان سکوت با صدای فریاد جوانی شکسته شد و نیرو ها به سوی آن جوان حمله ور شدند و چندي بعد مردم با هوهو به سوی مامورین رفتند و از آن جوان حمايت کردند ديگر مامورين از سکوت مردم به رنج آمده و خود نمی دانستند که باید چه کار کنند. بعد از ماجرای 18 تير امسال حتی فکر هم نمیکردند که امروز بیش از 2000 نفر جمع شوند تظاهرات به اوج هیجان خود رسیده بود. در همين حال در پشت سر خود تعدادي نیروي ضد شورش و در جلوی خود موتور سوار هايی با اصلحه های پينت بال و باتوم می دیديم ولی همچنان بعد از ضرب و شتم چند نفر به تظاهرات ولي با شعار هاي نیروی انتظامی حمایت حمایت نیروي انتظامی تو هم ايرانی هستی عزا عزاست امروز روز عزاست امروز. ولی ماموران بي رحم همواره به ضرب و شتم مردم ادامه می دادند. ماموران سعي در این داشتند که مردم را به وسط زاینده رود ببرند برای همین امر تعداد زیادی نیرو در طرف دیگر زاينده رود منتظر ما بودند ولی مردم باتوم را به جان خريدند و حاضر نشدند که در دام مامورين بیايند . جمعیت دوباره به طرف خيابان رفت و باز با حمایت ماشین ها مواجه شد. در کنار خیابان به کار خود ادامه دادیم باز شعار هایی چون نیروی انتظامي حمايت حمايت عزا عزاست امروز و... سر دادیم. جمعیت در 33 پل برای نیم ساعت متوقف شد و فقط به سر دادن شعار و مبارزه با مامورین مي پرداختیم . تعداد انگشت شمار مامورين اکنون دیگر به صد ها رسيده بود ولی مردم هم اکنون در حال مبارزه بودند و تعداد زيادي هم فقط به حمایت از راه دور ما با دست زدن و بوق زدن و... می پرداختند.جمعیت در حال مبارزه به طرف پل خواجو سرازیر شد و در راه نیز با مامورين مواجه شد و انبوه مردم دیگر در حال کاهش بود ....و در کل اصفهان نیز به لیست حماسه آفرينان امروز اضافه شد.فعالین حقوق بشر ودمکراسی در ایران


خیابان تخت طاووس (مطهری) ساعت ۱۸:۱۸ پنج‌شنبه ۸ امرداد











فعالین حقوق بشر ودمکراسی در ایران : بنابه گزارشات رسیده از مناطق مختلف تهران اعتراضات شبانه مردم تهران امشب اکثرا در خیابانهای اصلی شهر برگزار شد.در پی برگزاری مراسم چهلمین روز شهید راه آزادی ندا آقا سلطان در بهشت زهرا که از بعد ظهر آغاز و به سرعت به اعتراضات گسترده علیه ولی فقیه تبدیل شد. در اعتراضات امروز بهشت زهرا که هزاران نفر از مردم تهران در آن شرکت کردند.و با دادن شعارهایی مانند مرگ بر دیکتاتور و ندای ما نمرده این دولت که مرده و سایر شعارها ادامه یافت.مردم پس از پایان یافتن مراسم چهلمین روز ندا از بهشت زهرا خود را به مصلی تهران و نقاط مرکزی شهر رساندند و اعتراضات را در نقاط مختلف تهران ادامه دادند این اعتراضات تا ساعت 11:00 شب همچنان ادامه دارد.و بین جوانان و نیروهای سرکوبگر ولی فقیه علی خامنه ای بصورت جنگ و گریز در بعضی خیابانها ادامه دارد.هم اكنون مردم زيادي در خيابان ها و مراكز اصلي تهران و در پشت بام ها شعار الله اكبر ، مرگ بر ديكتاتور و مرگ بر خامنه ای را سر مي دهند .شدت اعتراضات در ولي عصر ،‌هفت تير ،ونك ‌ شريعتي،صادقيه ‌،تهران پارس ‌،فاطمي ‌،مطهري ،مفتح بيشتر از ديگر مناطق تهران است .الان بيشتر درگيري ها بين لباس شخصي ها و بسيجي هاست كه سوار بر موتور در خيابان ها مردم را تهديد و مورد ضرب و شتم قرار مي دهند

مصطفی کیارستمی


نام و نشان یک جانباخته ديگر : مصطفی کیارستمی موج سبز آزادی : نام و مشخصات یک شهید دیگر جنبش سبز مردم ایران مشخص شد. شهید مصطفی کیارستمی که گناهی جز شرکت در اولین نمازجمعه سبز تهران نداشت، در حاشیه نمازجمعه با ضربه‌ی باتوم به سرش مصدوم شده و چند ساعت بعد به شهادت رسیده است.به گزارش «موج سبز آزادی»، مصطفی کیارستمی، متاهل و 22 ساله، در نمازجمعه 26 تیر ماه گذشته که به امامت هاشمی رفسنجانی برگزار شد، در مقابل دانشگاه تهران توسط نیروهای بسیجی و لباس شخصی مضروب می‌شود. نیروهای سرکوبگر دولت کودتا با باتوم به شدت بر سر این جوان برومند می‌کوبند، به نحوی که وی دیگر قادر به برگشت به منزل نبوده است. در نتیجه به ناچار با مادرش تماس می‌گیرد و تلفنی از وی درخواست کمک می‌کند.گزارش رسیده به «موج سبز آزادی» حاکی است پس از آنکه مادر مصطفی او را به خانه باز می‌گرداند، متوجه وخامت حال وی می‌شود و پسرش را به بیمارستان کسری تهران منتقل می‌کند. اما این جوان بی‌گناه به علت خون‌ریزی مغزی ناشی از اصابت باتوم، همان شب فوت می‌کند؛ اما علت مرگ او، سکته‌ی مغزی اعلام می‌شود.پیکر این جوان شهید، روز شنبه بعد در گورستان بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد و بدین ترتیب این جوان ناکام که تنها 22 سال داشته و به تازگی نامزد کرده بود، قربانی وحشیگری ماموران می‌شود؛ وحشی‌گری‌ای که سردار احمدی مقدم نامش را «زیاده‌روی» می‌گذارد.گزارش رسیده به «موج سبز آزادی» حاکی است مادر این جوان شهید که از این اتفاق ناگوار بهت زده شده بود، تاکنون از افشای علت مرگ جوان 22 ساله و رشید خود بیمناک بود و هنوز هم از شوک ناشی از مرگ فرزندش بیرون نیامده است.
[تاريخ مطلب: هشتم مرداد ۱۳۸۸ برابر با سی ام ژوئيه ۲۰۰۹]

mercredi 29 juillet 2009

حسین اختر زندجان باختهای از اصفهان

حسین اخترزند در اصفهان جان باخت
• حسین اخترزند را بسیجی ها و لباس شخصی ها از طبقه ی سوم یک ساختمان به زیر انداختند و کشتند ...
اخبار روز: www.akhbar-rooz.com چهارشنبه ۷ مرداد ۱٣٨٨ - ۲۹ ژوئيه ۲۰۰۹
ماجرای کشته شدن یکی دیگر از جان باختگان راه آزادی فاش شد. بر اساس گزارشی که در اینترنت منتشر شده است، در روز ۲۵ خرداد در درگیریهای اصفهان حسین اخترزند به طرز وحشیانه ای به شهادت رسید.حسین اخترزند فرزند مرحوم مرتضی، ٣۲ ساله (متولد ۲۷ آذر ماه سال ۱٣۵۵) نان آور خانواده خود بوده است. وی در روز دوشنبه ۲۵ خرداد ماه بعد از کار به سمت دروازه شیراز حرکت کرده است. بنابر این گزارش، دروازه ی شیراز در آن روز کانون درگیری بوده است. حدود ۱۵ نفر از مردم که از تعقیب بسیجی ها و لباس شخصی ها می گریخته اند، از درب پارکینگ مجتمع پزشکان (واقع در دروازه شیراز – بن بست هاله) وارد ساختمان می شوند و هر کدام به طبقه و یا اتاقی پناه می برند. متاسفانه حسین و یک نفر دیگر که هنوز نامش معلوم نشده است، در پشت بام طبقه سوم به دست بسیجی ها می افتند و مورد ضرب و شتم بسیار زیادی قرار می گیرند و بسیجی های بیرحم آنها را از طبقه ی سوم به پایین پرتاب می کنند.شخص دیگر که همراه حسین بوده به دست لباس شخصی ها می افتد و طبق گفته های شاهدان، پرچمی دور بدنش پیچیده و او را به مکان نا معلومی برده اند. اما بدن نیمه جان حسین را چند تن از مردم می بینند و یک پزشک انسان دوست با بیمارستان شریعتی (واقع در ۱۰۰ متری محل وقوع) تماس گرفته و اورژانس به محل حادثه می آید. علیرغم مداخله ی نیروهای امنیتی که اجازه ی بردن حسین به بیمارستان را نمی داده اند، مردم تجمع کرده و با آمبولانس او را به بیمارستان رسانده اند. حسین اخترزند شامگاه همان روز در مقابل چشمان مادر و خواهر و برادرانش جان سپرد. به گفته ی یکی از پرستاران، وضعیت او آنقدر وخیم بود که مرگ از زندگی برایش بسیار بهتر بود. زیرا که او قطع نخاع شده بود و هیچ جای سالمی در بدنش نمانده بود.نیروهای امنیتی به خانواده حسین تاکید کرده اند که او در اثر سهل انگاری روی ایرانیتهای پوسیده ی پشت بام افتاده و کشته شده است. حتی یکی از فرماندهان سپاه چند روز پیش در یک سخنرانی باکمال بی شرمی اعلام کرد که ما در اصفهان تنها یک کشته داشتیم آنهم به خاطر استعمال مواد مخدر (شیشه) بوده است.نیروهای امنیتی فشارهای زیادی را بر این خانواده وارد آوردند و از همه نزدیکان آن ها تعهد گرفتند که کشته شدن حسین را بر اثر تصادف اعلام کنند تا جنازه وی را به آن ها تحویل دهند.در مراسم ختم ۵ نفر مسلح (٣ مرد و ۲ زن) را آوردند که مراقب اوضاع باشند. تمام مراحل کفن و دفن او را یکی از عوامل حکومت انجام داد و حتی زیارت عاشورا که موقع خاک سپاری خوانده شد یکی از همین افراد خواند. ضمن اینکه موقع حمل تابوت از گفتن “الله اکبر” جلوگیری کردند!!!علیرغم همه ی این فشارها تمام مردم اصفهان از این جنایت تکان دهنده خبردار شدند و حتی آقای نکوئی (رئیس ستاد میرحسین موسوی در اصفهان) نیز در مراسم وی شرکت کرد.هر چند امنیتی ها تاکید داشتند که او خودش در اثر غفلت افتاده اما آثار جراحات زیاد روی دست چپ، پای چپ و راست، کمر، پهلو و پارگی عمیق دست راست (که در برگه ی پزشکی قانونی نیز ثبت شده است) و نیز شاهدانی که آنجا بوده اند و صدای ضرب و شتم و فریادهای حسین را شنیده اند، همگی گواهی است بر اینکه او قبل از افتادن مورد ضرب و شتم زیادی قرار گرفته است.در این گزارش آمده است: این خبر را به گوش تمام جهان برسانید تا همه بدانند حسین اخترزند را بیرحمانه تر و سنگدلانه تر از بقیه کشتند.آدرس منزل حسین: اصفهان. خیابان رباط دوم (شهید رضی). خیابان مخابرات. کوچه سلطانی. فرعی اول سمت راست. منزل اول سمت چپ (در سبز رنگ). طبقه ی دوم.آدرس قبر: باغ رضوان. قطعه ۷ . بلوک ۱

حسین اکبری از جانبختگان حوادث اخیر


کشته شدن حسین اکبری در اعتراض‌های روزهای پس از انتخابات
خبرگزاری هرانا : حسین اکبری یکی دیگر از جوانانی است که پس از بازداشت شدن توسط نیروهای امنیتی در اعتراض‌های روزهای پس از انتخابات ایران، کشته شده است. این در حالی است که تا تاریخ 30/4/88 و با پی‌گیری خانواده‌اش از طریق دادگاه انقلاب و بازداشت‌گاه اوین و دیگر بازداشت‌گاه‌های موجود در تهران، هیچ اطلاعی از سرنوشت وی یا محل نگه‌داری‌اش در دست نبود. در روز 31/4/88 با تماسی که با خانواده‌اش گرفته شد، از آن‌ها خواسته شد تا به بیمارستان امام‌خمینی، برای تحویل گرفتن جسد فرزند خود مراجعه کنند و با مراجعه‌ی آن‌ها مشخص شده است که دلیل کشته شدن وی بر اثر ضربه‌ی مغزی بوده و روی بدن او آثار متعدد باتوم دیده شده است. هم‌چنین تاریخ دقیق شهادت‌اش مشخص نیستوپیکر وی صبح روز یکشنبه 4/5/88 در قطعه‌ی 219 بهشت زهرا تهران در کنار مادر مرحوم وی به خاک سپرده شد.

داود صدری




داود صدری را تیرانداز پایگاه مقداد کشتروزآنلاين، نادر کرمي : در پی انتشار تدریجی اسامی شهدای وقایع پس از انتخابات ریاست جمهوری، هویت یکی دیگر از این کشته شدگان روشن شد:داودصدری؛ 25 ساله. او روز 25 خرداد و در پی شلیک گلوله از بام پایگاه بسیج مقداد، جان خویش را از دست داد. داوود صدری 25 ساله، تکنیسین برق در شامگاه 25 خرداد در جریان اعتراضات مردمی به نتایج انتخابات ریاست جمهوری دهم در میدان آزادی تهران و درپی شلیک گلوله از بام پایگاه بسیج مقداد در ابتدای بزرگراه جناح به شهادت رسید. پیکر نیمه جان وی به همراه 17 مضروب دیگر به بیمارستان رسول اکرم تهران منتقل گردید و ساعاتی بعد بر اثر شدت جراحات وارده ناشی از اصابت گلوله به قلب و طحال وی درگذشت. خانواده وی در همان ساعات اولیه به جستجوی فرزند خود پرداختند ولی تا 5 روز پس از آن تنها با اظهار نظرهای ضد و نقیض مسئولین امر در خصوص نحوه کشته شدن، ضاربان و محل نگهداری جنازه وی مواجه گردیدند. علی جمالی عضو شورای مرکزی سازمان دانش آموختگان ایران و از بستگان داوود صدری در گفتگو با "روز" می گوید: "خانواده صدری از همان لحظه شنیدن خبر به بیمارستان مراجعه کردند اما مسئولین بیمارستان از هرگونه پاسخگویی در خصوص وضعیت وی امتناع کردند. حضور نیروهای امنیتی در بیمارستان رسول اکرم مشهود بود و پس از مدتی خبر فوت داود صدری به خانواده وی اعلام شد ولی از تحویل جنازه ایشان خودداری نمودند." گفتنی است از 18 زخمی که در 25 خرداد به این بیمارستان منتقل شده بودند 8 نفر فوت کردند. جنازه این 8 نفر به پزشکی قانونی کهریزک منتقل شد، اما پیگیری خانواده های این قربانیان برای تحویل جنازه تا مدتها بی نتیجه ماند. جمالی می گوید: "سرانجام پس از 5 روز پیگیری شبانه روزی در 31خرداد جنازه داود صدری به خانواده وی تحویل و تحت تدابیر امنیتی در امامزاده ابراهیم کرج به خاک سپرده شد؛ و درحالی که داوود روز 25 خرداد به شهادت رسیده بود، گواهی فوت صادر شده به تاریخ 31 خرداد است." مسئول کمیته سیاسی سازمان ادوار تحکیم وحدت می افزاید: "متاسفانه نحوه برخورد حاکمیت با معترضین بیگناهی که با دست خالی در راهپیمایی مسالمت آمیز 25خرداد شرکت کرده بودند و حجم بالای کشته شدگان، مجروحین و بازداشت شدگان، نشان از آستانه تحمل اندک جمهوری اسلامی در مواجهه با منتقدان وضعیت موجود دارد.اینکه شروع اولین اعتراضها به نتایج یک انتخابات و نه مخالفت با کلیت نظام بیش از 30 کشته (بنا بر اظهارات مسئولین ) بر جا گذاشته، خود شاهدی بر این مدعاست." جمالی همچنین به تهدیداتی اشاره می کند که موجب تاخیر در افشای جزییات بیشتری از نحوه شهادت داود صدری شده است. گفتنی است مراسم چهلمین روز شهادت داود صدری در ساعت 16 روز جمعه 9 مردادماه در مسجد امام علی (ع) واقع در فاز 3 شهرک اندیشه- بلوار آزادی برگزار می گردد.

امیر حسین طو فان پور


گزارشی از کشته شدن جوانی دیگر،امیر حسین طوفان پور
(7 مرداد 1388) امیر حسین طوفان پور، متولد 1356 ، دارای یک دختر هفت ساله روز دوشنبه بیست و پنج خرداد (25/3/88) همراه با برادر دیگرش به حوالی میدان آزادی بودند. حدود ساعت بیست و سی دقیقه شب به بعد با دیدن درگیری و شلوغی در بخشی از خیابان از برادر که سوار بر موتور بود جدا می شود. تا نزدیک تجمع شود و خبری به دست بیاورد، ولی دیگر برنمی گردد. برادر که نزدیک صحنه بود با دیدن تیراندازی با موتور دور می شود و در جای دیگری منتظر می ماند ولی از امیر حسین خبری نمی شود. به خانه می آید و به همراهش زنگ می زند؛ جوابی نمی شنود تا اواخر شب که فرد ناشناسی به منزل مادرش زنگ می زند و به مادر منتظر او می گوید که دست امیر حسین تیر خورده و او را به بیمارستان حضرت رسول برده اند.
مادر و دیگر نزدیکان آن شب و روزهای دیگر بیمارستان ها را به دنبال او می گردند و خبری به دست نمی آورند . روز جمعه بیست و نه خرداد (29/3/88) با ناامیدی به پزشک قانونی در کهریزک مراجعه می کنند و عکس او را در کامپیوتر کشته ها می بینند و با دیدن جنازه تلاش شان بی ثمر پایان می گیرد.
ابتدا برای دادن جنازه دادگاه انقلاب زمزمه هایی از گرفتن حق تیر از ده میلیون تا پنچ میلیون می کنند که تلاش های مادرش ظاهرا ثابت می کند که او فردی کاملا عادی و غیر سیاسی بوده و دادن تاوان را منتفی می کنند. البته با این تعهد که هیچ گونه مراسمی در منزل یا مسجد برگزار نشود؛ جنازه تحویل خانواده داده می شود . جراحات جنازه شامل : تیرخوردگی ساق دست ، پهلو وکمر و نیز آثار کبودی در پشت گردن و زخمی عمیق در پشت سر بوده که داخل آن را با پنبه پرکرده بودند.و شکستگی کامل بازویی که تیرخورده بوده است. روی صورت هم بینی به نظر شکسته می نمائید.
امیر حسین روز یکشنبه (31/3/88) در قطعه 233 بهشت زهرا ردیف 152 شماره 34 به خاک سپرده شد و مراجع قضایی به خانواده به ویژه مادرش قول دادند که به جرایم قاتل یا قاتلین رسیدگی می کنند. و آن ها فقط از طریق قانون پیگیر ماجرا باشند که حتی شاید دیه هم به او تعلق بگیرد.
مادر امیر حسین از آن روز تا به حال صبح ها قبل از باز شدن درب بهشت زهرا بر سرگور او حاضر است وعصرها یک بار دیگر؛ در یک روز دو بار به آن جا می رود.
هیچ کس از چگونگی صحیح کشته شدن او چیزی نمی داند . همه چیز بر اساس حدسیاتی است که از روی جنازه گرفته شده . آنچه مسلم است او بعد از تیر خوردن زنده بوده و صحبت می کرده و گوشی همراهش را به فردی داده و پیغام زنگ زدن به مادرش را رسانده . او کشته شد و نامش را هیچ مرجع و محکمه ای دادخواهی نکرد. اما امید نزدیکان وحق جویان خلاف این است .

علی رضا افتخاری-خبرنگار 25 خرداد کشته شده

علیرضا افتخاری روزنامه نگار سابق ابرار در ٢٥ خرداد کشته شده است
گزارشگران بدون مرز : گزارشگران بدون مرز با کمال تاسف خبر کشته شدن علیرضا افتخاری خبرنگار سابق روزنامه ابرار اقتصادی را تائید می کند. این روزنامه نگار ٢٩ ساله در اثر ضربات باتوم بر سرش و خونریزی مغزی در تاریخ ٢٥ خرداد ماه کشته شده است، اما پیکرش در تاریخ ٢٢ تیر ماه به خانواده تحویل داده شده است. علیرضا افتخاری از روزنامه نگاران ارشد روزنامه ابرار اقتصادی و به مدت ٥ سال و تا سال گذشته با این روزنامه همکاری داشته است.
گزارشگران بدون مرز با ابراز تاسف عمیق خود و تسلیت به خانواده این روزنامه نگار، جامعه مطبوعاتی و مردم ایران در این باره اعلام می کند " علیرضا افتخاری اولین روزنامه نگار کشته شده در پی سرکوب اعتراضات مسالمت امیز مردم به تقلب و تخلف درانتخابات ٢٢ خرداد است. ما قاطعانه از مقامات ایران خواهان پاسخ در باره قتل این روزنامه نگار و روشن شدن علت و چگونگی کشته شدن وی هستیم. ما همچنان نگرانی خود را از وضعیت سلامت روزنامه نگاران زندانی که از همه حقوق خود محروم شده اند، اعلام می کنیم."
تا این ساعت گزارشگران بدون مرز نمی تواند خبرهای منتشر شده در باره آزادی سعید حجاریان را تائید کند. نزدیکان این روزنامه نگار جانباز خبر منتشر شده از سوی سایت های نزدیک به حکومت مبنی بر آزادی وی در تاریخ ٧ مرداد را تکذیب کرده اند. سعید حجاریان بنا بر اظهارات خانواده و نزدیکانش شدیدا شکنجه و مورد بدرفتاری ماموران امنیتی قرار گرفته است. زندگی این روزنامه نگار که از تاریخ ٢٥ خرداد ماه در بازداشت بسر می برد در خطر جدی است.دوشنبه ٥ مرداد روزنامه اصلاح طلب صدای عدالت از سوی هیات نظارت بر مطبوعات توقیف شد. این روزنامه در شماره مورخ شنبه ٣ مرداد خود مطلبی را در باره شاعر بزرگ ایران احمد شاملو به اشتباه منتشر کرده بود که در این باره روز بعد از خوانندگان معذرت خواسته و بر غیر عمدی بودن انتشار این مطلب تاکید کرده بود. اما هیات نظارت بنا بر تبصره ماده ٢٧ قانون مطبوعات که اجازه لغو امتیاز نشریه در صورت «اهانت به رهبر يا شورای رهبری جمهوری اسلامی ايران و يا مراجع مسلم تقليد" را می دهد این روزنامه را توقیف کرد.
از سوی دیگر شادی صدر وکیل مدافع حقوق بشر و همکار بسیاری از روزنامه های اصلاح طلب و سایت مدافع حقوق زنان ميدان زنان که در تاریخ ٢٦ تیر ماه دستگیر شده بود در تاریخ 5 مرداد ماه با قرار کفالت آزاد شد. مقامات مسوول ایران در تاریخ ٧ مرداد خبر از آزادی تعداد از بازداشت شدگان اخیر را منتشر کردند اما نام هیچکدام از روزنامه نگاران دستگیر شده در میان فهرست زندانیان به اصطلاح آزاد شده قرار ندارد.

mardi 28 juillet 2009

سعيد عباسی،



بستن پنجره
چاپ مطلب
سه شنبه 6 مرداد 1388
هويت يکی ديگر از شهدای جنبش سبز فاش شد: سعيد عباسی، موج سبز آزادی
محل شهادت: نزديکی مسجد لولاگر
سعيد عباسی، ۲۷ ساله، از کسبه‌ی محله‌ی سلسبيل بوده که بر اثر اصابت گلوله به سرش به شهادت رسيده است.
بر اساس گزارش رسيده به «موج سبز آزادی» سعيد عباسی، ۲۷ ساله و مجرد، مغازه‌دار در محله‌ی سلسبيل (خيابان رودکی) تهران و خود ساکن محله‌ی پونک بوده که در روز ۳۰ خرداد با اصابت گلوله از ناحيه‌ی سر، در مقابل ديده‌ی پدرش و ساير مغازه‌داران به شهادت رسيده است.
اين گزارش حاکی است پيکر او را تنها در ازای دريافت پول و تعهد مبنی بر اينکه هيچ شکايتی از کسی ندارند، تحويل داده‌اند.
در اين گزارش همچنين تصريح شده که وقتی برخی مأموران به عنوان دلجويی به منزل خانواده‌ی اين شهيد مراجعه می‌کنند، مرگ فرزند آنها را به «اغتشاشگران» نسبت می‌دهند و سپس از اين خانواده‌ی داغديده می‌‌خواهند که نام شهيد را به عنوان بسيجی ثبت کند تا از مزايای خانواده‌ی شهيد بودن استفاده کنند؛ که اين درخواست با واکنش شديد والدين اين شهيد روبه‌رو می‌شود و آنها مأموران را از خانه بيرون می‌کنند

تجمع اعتراضی توام با خشم خانواده های دستگیر شدگان قیام مردم ایران

تجمع اعتراضی توام با خشم خانواده های دستگیر شدگان قیام مردم ایران
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران : بنابه گزاشات رسیده، خانواده های دستگیر شدگان قیام مردم ایران در مقابل زندان اوین و دادگاه انقلاب تجمع کردن و نسبت به عدم اطلاع و آزاد کردن عزیزانشان سخت به خشم آمده اند و به اعتراضات خشم گینانه خود ادامه دادند.امروزبيش از 150 نفر از خانواده ها در مقابل درب دژباني زندان اوين تجمع كردند و همگي خواستار ملاقات با عزيزان خود بودند .اكثر خانواده ها بعد از شنيدن خير كشته شدن تعدادي از بازداشت شده ها درزندان اوين در اثر ضرب و شتم به شدت نگران وضعيت سلامتي عزيزان خود هستند .تعدادي از مادران و همسران اشك مي ريختند و با خشم مي گفتند اگر مسلمانيد و انسانيت داريد فقط بگذاريد براي يك لحظه كوتاه آنها را ببينيم .خامنه اي و احمدي نژاد را نفرين مي كردند و مي گفتند اميدواريم به روز سياه بنشينيد و فلاكت و بدبختي تان را ببينيم.بچه هاي ما به كدامين گناه بايد دستگير و شكنجه بشوند.اگر بلايي سر فرزندان ما بيايد خانه تان را به آتش مي كشيم.امروز در مقابل دادگاه انقلاب نيزحدود 100 نفر از خانواده ها نگران و چشم انتظار اعلام اسامي عزيزانشان براي گذاشتن كفالت و آزادي بودند .اكثر خانواده ها به خصوص آنهايي كه هنوز هيچ خبري از عزيزان خود ندارند از ساعت 8 صبح تا 3 بعد از ظهر به انتظار خبري از عزيزان خود در مقابل دادگاه انقلاب در گرما مي ايستند .واگر سوالي در مورد عزيزان خود بپرسند با داد وفرياد كاركنان دادگاه انقلاب رو به رو مي شوند كه ما چه مي دانيم .اسامي را روي ديوار زده ايم كه مزاحم كار ما نشويد .اگر اسم او بود كه برو فيش حقوقي بيار اگر هم نبود برو دنبال كارت فردا و يا روز ديگر بيا تا اسمش را اعلام كنند . لیست جدید از اسرای قیام مردم ایران که در شکنجه گاههای این رژیم بسر می برند جهت ارسال به سازمانهای حقوق بشری و اطلاع عموم انتشار می یابد. 1- رامين شجاعي 27 ساله ليسانس كشاورزي پنجشنبه 18 تيردر اميرآباد بازداشت و مكان نگهداري وي نامشخص2- مرتضي سلطاني ابهري 24 ساله ليسانس عمران جمعه 26 تير در ولي عصر بازداشت و بعد از انتقال به كلانتري 148 به اوين منتقل شده3- سيد محمد ربيعي 26 ساله دانشجوي مديريت بهره وري پنجشنبه 18 تيردر انقلاب بازداشت و به اوين منتقل شده4- وحيد اشتري 21 ساله ديپلم شنبه 30 خرداد در آزادي بازداشت و به اوين منتقل شده و در اين مدت تنها 1 بار با خانواده خود تماس گرفته5- ميكاييل ملكان 29 ساله فوق ديپلم كامپيوترشنبه 30 خرداد در آزادي بازداشت و در اين مدت هيچ اطلاعي از وي نيست اگرچه زندان اوين دستگيري وي را تاييد كرده6- فرشاد لشگري 31 ساله شغل آزاد پنجشنبه 18 تير در امير آباد بازداشت و به اوين منتقل شده7- سينا كسمايي 24 ساله ليسانس نقشه كشي پنجشنبه 18 تير در 16 آذر بازداشت و مكان نگهداري وي نامشخص 8- محمد مهدي هاشمي 26 ساله ديپلم شغل آزاد چهارشنبه 3 تير در بهارستان بازداشت و به اوين منتقل شده9- محمد ياسر بهمني 26 ساله ليسانس زبان پنجشنبه 4 تير در صادقيه بازداشت و به اوين منتقل شده10- احسان لقماني چهار دانگه 32 ساله ليساني عمران جمعه 26 تير در انقلاب بازداشت و مكان نگهداري وي نامشخ11- امير صحرايي 25 ساله دانشجو شنبه 6 تير در تهران پارس بازداشت و به اوين منتقل شده12- آرش مزيناني 28 ساله طراح پنجشنبه 18 تير در اميرآباد بازداشت و مكان نگهداري وي نامشخص 13- حسن شمسي مقدم 20 ساله ديپلم پنجشنبه 18 تير در ونك بازداشت و به اوين منتقل شده14- صادق قبادي 30 ساله ليسانس كامپيوترشنبه 30 خرداد در بوستان بازداشت و به اوين منتقل شده15- يوسف لطيفي 26 ساله دانشجو شنبه 30 خرداد در شادمان بازداشت و در اين مدت هيچ اطلاعي از وي نيست16- امير ميرزايي 31 ساله شغل آزاد پنجشنبه 18 تير بازداشت و به اوين منتقل شده17- احمد يوسف آبادي 27 ساله فوق ديپلم كامپيوتر جمعه 26 تير در ولي عصر بازداشت و بعد از انتقال به كهريزك به اوين منتقل شده18- صابر فرشچي 30 ساله شغل آزاد جمعه 26 تير در انقلاب بازداشت و به اوين منتقل شده19- علي احتشامي 20 ساله دانشجوي رياضي شنبه 30 خرداد بازداشت و به اوين منتقل شده20- ارمين حسن زاده 24 ساله دانشجوي عمران شنبه 6 تير در ونك بازداشت و به اوين منتقل شده21- محمد رضا شجاعي 29 ساله ليسانس هنر شنبه 30 خرداد در ازادي بازداشت و به اوين منتقل شده22- كاوه كمالي 25 ساله پنجشنبه 18 تير در انقلاب بازداشت و به اوين منتقل شده23- فرزاد طالب لو 26 ساله ديپلم كارمند جمعه 26 تير در انقلاب بازداشت و مكاننگهداري وي نامشخص 24- كامران همايوني 35 ساله شغل آزاد جمعه 26 تير بازداشت و به اوين منتقل شده25- عبدالحميد فاروق نپا 28 ساله فوق ليسانس عمران پنجشنبه 18 تير در كارگر بازداشت و به اوين منتقل شده26- ايمان محسني 20 ساله ديپلم پنجشنبه 18 تير بازداشت و مكان نگهداري وي نامشخص27- عرفان فهيم پور 28 ساله شنبه 30 خرداد در شادمان بازداشت و به اوين منتقل شده
در پی انتشار اخبار جان باختن جوانان قیام در زیر شکنجه های وحشیانه و غیر انسانی در اردوگاه مرگ کهریزک،اطلاعات سپاه پاسداران و سایر شکنجه گاهها که تقریبا روزانه انتشار می یابد که باعث برافروختن خشم و انزاجار مردم ایران وجهانیان شده است، و هر روز بر خواست اعزام یک هیئت تحقیق بین المللی برای بررسی وضعیت و شرایط دستگیر شدگان وشناسائی آمرین و عاملین قتل مردم ایران و تحت پیگرد جهانی قرار دادن آنها بیشتر می شود.از روز گذشته اقدامات مختلفی برای فریبکاری دست زده اند که از جمله آن اعلام بازدید کمسیون امنیت از زندان گوهردشت که توسط محمود سالارکیا معاون سعید مرتضوی که خود در شکنجه و قتل زندانیان سیاسی شهرت خاص دارداعلام شد. همچنین طبق اخبار اعلام شده علی خامنه ای روز گذشته دستور تعطیلی یکی از شکنجه گاهها را پس از عیان شدن صادر کرده است تا از این طریق یکی از آثار جنایت خود را از بین ببرد. هیئت تحقیق و کمسیونهای که زیر نظر خامنه ای تشکیل می شود همانند موارد قبلی مانند قتل زهرا کاظمی و سایر جان باختگان چیزی جزء برای فریب و پنهان کردن و شانه خالی کردن از جنایتهای خود نمی باشد.لذا یکبار دیگر بر ارسال یک هیئت تحقیق بین المللی برای بازدید از شکنجه گاهها و شناسائی آمرین و عاملین این جنایت و تحت پیگرد قرار دادن آنها تاکید می کنیم.

بازداشتگاه کهریزک تعطیل شد

بازداشتگاه کهریزک تعطیل شد ولی در زندان اوين و بازداشتگاههای مخفی ديگر زندانيان همچنان زير شکنجه جان ميبازند مهر: سخنگوی کمیته ویژه پیگیری بازداشت شدگان اخیر گفت: بازداشتگاهی که خبر تعطیلی آن به دستور خامنه ای منتشر شد ، بازداشتگاه کهریزک بوده که استاندارد و شرایط لازم برای حفظ حقوق بازداشت شدگان را نداشته است.دکتر کاظم جلالی در پاسخ که از وی درباره ابراز نگرانی برخی نمایندگان و چهره های سیاسی کشور درباره وضعیت بازداشت شدگان وقایع اخیر در بازداشتگاه کهریزک و احتمال بازدید نمایندگان از این بازداشتگاه پرسید، گفت: این همان بازداشتگاهی است که خامنه ای به خاطر عدم دارا بودن شرایط لازم برای حفظ حقوق متهمان ، پس از اطلاع دستور به بستن آن دادند.سخنگوی کمیته ویژه پیگیری بازداشت شدگان اخیر همچنین اعلام کرد: نمایندگان عضو این کمیته امروز از زندان اوین بازدید می کنند.بازدید از بازداشتگاه کهریزک با توجه به تعطیلی آن احتمالاً از دستور کار این کمیته خارج شده است.------------------------------آيا مسولان اين بازداشتگاه که مطابق قوانين خود اين رژيم مرتکب جنايت شده اند محاکمه خواهند شد؟وظيفه سازمانهای حقوق بشر و همه آراديخواهان است که جنايات رخ داده در اين بازداشتگاه را پيگيری نمايند.

کهریزک،

فجایع و کشتار انسانی در اردوگاه کهریزک
در همين زمينه : وقایع کهریزک، جنایت علیه بشریت
kahrizak.wordpress : نمیدونم از کجا شروع کنم ! اگه از لحاظ انشایی و املایی گزارشی رو که میخوام الان از گوانتاناموی ایران کمپ کهریزک بگم ایراد داشت من رو ببخشید چون خیلی عجله دارم و باید زودتر برم . الان که دارم این رو مینویسم ساعت 8 دقیقه بامداد 6 مرداد ماه هست . من بامداد امروز به همراه چند نفر به طرز معجزه آسایی از مرگ حتمی نجات یافتیم .و الان از بیمارستان رسیدم خونه و بلافاصله پای سیستم اومدم و این وبلاگ رو ایجاد کردممن 18 تیر دستگیر شدم . 21 سال سن دارم . الان که دارم اینو مینویسم باز باورم نمیشه که آزاد شدم . تو تظاهرات 18 تیر که با یکی از دوستام سوار موتور بودیم و دوستم داشت با موبایل فیلمبرداری میکرد توسط چند لباس شخصی مورد ضرب و شتم قرار گرفتیم . یه زن اومد ما رو از زیر دست اینا نجات بده که اون بیچاره هم کلی زدند . ما رو انداختند توی یه مینی بوسی که پر از آدم کتک خورده و شل و پل بود مثل خود ما . مینی بوس ما رو به یه کلانتری برد . انقدر کتک خورده بودم که نفهمیدم کجا بود . بعد ما رو اونجا کنار دیور چیدند و منو دوستم کنار هم وایسادیم . بعد یه لباس شخصی قوی هیکلی اومد و یکی در میون میکشید بیرون و با تک پا سوار مینی بوسمون کرد و اون لحظه دیگه از دوستم خبر نداشتم و ندارم ما رو به همراه ده ها نفر دیگه به اردوگاه کهریزک بردند . باور نمیکنید حداقل اون اتاقی که ما رو بردند 200 نفر بودند . همه زخمی و باتوم خورده . صدای ناله همه جا رو فرا گرفته بود . با خودم گفتم اینا میخوان چی به سرمون بیارن . شاید فردا بریم دادسرایی . زندانی . اونجا حداقل از اینجا بهتره . اصلا جا نبود که بشینی . تمام در و دیوار خون بود .به فکر دوستم بودم آخه اون از بچه هایی نبود که بتونه این جور جاها رو تحمل کنه . تو این اوضاع و احوال کسانی که تو اتاق بودند شروع به گریه و زاری و ناله کردن و گفتن 1 نفر مرده . صدا از ته اتاق میومد ولی شاید باورتون نشه همه به هم چسبیده بودیم و نمیتونستیم تکون بخوریم . نگهبانای لباس شخصی اومدن تو و لامپارو شکوندن در تاریکی مطلق شروع کردن زدن . هر کی جلو دستشون بود میزدن . نیم ساعت حسابی کتک زدن . چند نفر از شدت کتک خوردن به کما رفتن شاید هم مردن .بعدش چند تا چراغ قوه روشن کردن وانداختند تو صورت ما ها گفتند اگه صداتون دراد این باتوم ها رو میکنیم ….. باورم نمیشد . فکر میکردم دارم کابوس میبینمصادق که انگار ارشدشون بود جنازه اون کسی رو که مرده بود رو برداشت و تکیه جنازه رو داد به دیور چراغ قوه رو انداخت رو صورتش گفت ما حکم کشتن شما رو داریم . پس شانس بیارید و مثل این مادر … ( به مرده ) نمیرید . هیچ صداتون رو در نمیارید . تا صبح اگه زنده موندید موندید . اگه نمردید که …گفت شما محاربه هستید . میدونید محاربه یعنی چی . یه نفر از اون جلو که پسری بود حدود 16 . 17 سال سن داشت گردنش رو گرفت به اینا بگو محاربه یعنی چی ! گفت نمیدونم . گفت غلط کردی ندونی ! شروع کرد به زدنش گفت بگو . بگو بگو . اونقدر زدش که از حال رفت . میگفت یعنی شیطان . یعنی خطا کار . انقدر زدش که چند نفر شدیدا اعتراض کردن . که اونها هم در حد مرگ کتک خوردن .تو اون اتاق ما تا صبح حداقل 4 نفر کشته شدنصادق نعره کشی و گفت اینجا از توالت فرنگی و مسواک و اینا خبری نیست همینجا کاراتون رو میکنید !!! . شیر فهم شدید ؟هیچ آدم سالمی بین ما نبود و همه خون یا رو صورتشون لخته زده بود مثل من . یا چشمشون باد کرده بود مثل من . یا مثل خیلیا دست پاشون شکسته بود . به دلیل تاریکی مطلق من خیلیها را نتونستم ببینموقتی که در رو باز میکردند با دیدن نور چشممون شدیدا احساس ناراحتی عجیبی میکرد . فردای اون روز و روزهای دیگه رو به بدنرین شکل که توضیحش زمان بسیار میخواهد گذروندیم . به ما برای اینکه از گرسنگی نمیریم هر روز که نمیدانیم شب بود یا روز بود ! یک گونی ته مانده غذا که آن را با اشتیاق میخوردیم به ما میدانند . که داخلش تکه های نان . سبزی . برنج بود میدادند . که شخصی بین ما بود بنام دکتر زارع که میگفت یک پزشک است و مسئول تقسیم غذا بود . من ایشان و تعداد زیادی از هم بندانمان را که چند روز بود فقط صدای آنها را میشندم از صدا میشناختم تا اینکه بعد از چند روز صادق آمد و چند لامپ با خود آورد و ما را بعد از چند روز به محوطه کمپ برد . واااااای برا ما یک حس آزادی بود . آسمان ابی و نور خورشید برای ما تازگی داشت . ( در ضمن این را بگم که بخاطر این ما را به محوطه آوردند که کثافتها و مدفوع خود را از اتاق بیرون بریزیم ) معذرت میخوام که اینطور مینویسم ولی تا چند وقت دیگه که بقیه هم از زندان آزاد بشن بخصوص کمپ کهریزک اونها بهتر واستون توضیح میدن و مطمئن هستم این کمپ در بعضی موارد دست گوانتانامو و ابوغریب را طی این چند روز از پشت بسته . به هر حال به گفته نوچه های صادق ما جزو اولین کسانی بودیم که بدون دادگاهی ! بامداد دیروز به خاطر شلوغی بیش از حد کمپ به بیرون انداختند . و ما را تهدید کردند که اگر جایی حرفی بزنیم ما را به قتل میرسانند . من بلافاصله با خانواده ام نیمه شب دیشب با موبایل یک عابر تماس گرفتم و اونها به سراغم آمدند . طعم آزادی خیلی شیرین است . اما به یاد داشته باشید که الان هزاران نفر تو اردوگاه کهریزک بدترین شرایط رو میگذرونن .در ضمن اسامی چند نفر رو که تو این مدت جان خودشون رو فقط تو کمپ ما از دست دادن و من حفظ کردم رو میگم . در ضمن اگر این حیوان صفتها اینها رو به بیمارستان میبردند شاید الان زنده بودندحسن شاپوری ( دانشجو )زضا فتاحی ( دانشجو )میلاد فاقد فامیلی ( اون پسره 26 . 17 ساله که توسط صادق شب اول به باد مشت و لگد گرفته شد و به کما رفت و اون رو با خودشون بردند . ولی دکتر هم بند ما و به قولی ارشد ما گفت اون از گوش و دهنش خون اومده و متاسفانه مرده )مرتضی سلحشورمراد آقاسیمحسن انتظامی
در ضمن اسامی تعداد زیادی از بازداشت شده ها رو تو کمپ خودمون دارم که اون رو هم تو این وبلاگ تا چند روز آینده میگم
خدایا ما رو از شر اینا راحت کنباورم نمیشه که 24 ساعت پیش کجا بودم
خدایا عمه ایرانیها و آزادیخواهان رو هر چه سریعتر نجات بده
در ضمن احتمال میدم با تغییراتی که تو کمپ کهریزک پیش اومده اون بازداشتگاهی که رهبر فاسد قراره تعطیلش کنه همین کهریزکه . چون خیلی ها توش کشته شدندرضا یاوری ( نام مستعار من )6 مرداد ماه ساعت 1:10 دقیقه بامدادبه امید آزادی دربندان کهریزک

وقایع کهریزک، جنایت علیه بشریت


وقایع کهریزک، جنایت علیه بشریتموج سبز آزادی : در شرایطی که وضعیت بازداشت شدگان باعث نگرانی بخش عمده‌ای از جامعه شده و وجود بازداشتگاه‌های غیرقانونی حتی به تایید رهبر نظام هم رسیده است، «موج سبز آزادی» گزارش‌های تکان‌دهنده‌ای را از برخی افراد آزاد شده از زندان و منابع دیگر دریافت کرده که نشان‌دهنده‌ی وضعیت فاجعه‌بار و غیر انسانی حاکم بر بازداشتگاه‌ها و زندان‌های قانونی و غیرقانونی است.بر اساس گزارش رسیده به «موج سبز آزادی» یک خانم محجبه که در روزهای تبلیغات انتخاباتی با خودروی شخصی خود اقدام به پخش سی‌دی «نود سیاسی» می‌کرده، به همین خاطر پس از انتخابات شناسایی و در منزل خود بازداشت می‌شود. وی خبر داده که در مدت بازداشت، بارها مورد ضرب و شتم مأموران مرد قرار گرفته، بازجوها مرتبا با الفاظ رکیک و ناسزا به توهین و تحقیر وی می‌پرداخته‌اند و حتی مإموران مرد موهای او را می‌کشیده و دائما با تماس بدنی، او را مورد آزار قرار می‌داده‌اند تا اعتراف کند که با برخی چهره‌های سیاسی، رابطه‌ی نامشروع داشته است. این گزارش حاکی است وی پیش از آزادی مجبور شده نوشته‌ای را امضا کند مبنی بر اینکه در زندان با وی هیچ‌گونه بدرفتاری نشده و حتی هفته‌ای دو بار هم در زندان چلوکباب خورده است!گزارش دیگری که یکی از بازداشت شدگان هفته اول پس از انتخابات، پس از آزادی در اختیار «موج سبز آزادی» قرار داده، حاکی است که به محض انتقال وی به پاسگاه کلانتری و در ابتدای ورود به این پاسگاه، وی و دیگر بازداشت شدگان به شدت کتک خورده‌اند. او همچنین یکی از شکنجه‌های تحقیرآمیز صورت گرفته را این‌گونه توصیف کرده که: بازداشتی‌ها را در کف توالت پاسگاه می‌خواباندند، سربازی پایش را پشت گردنشان می‌گذاشت و آنها را مجبور به لیس زدن توالت می‌کرد.وی همچنین فاش کرده که در یک مورد که سربازی از این کار امتناع کرده، مورد ضرب و شتم مافوقش قرار گرفته و سپس او هم بازداشت شده است. وی در عین حال خبر داده که از همان روزهای ابتدایی، در حین کتک زدن بازداشتی‌ها، مرتبا در پاسگاه فحش‌های رکیک به هاشمی و خاتمی و موسوی می‌داده‌اند.موضوع دیگری که در دو روز اخیر و به دنبال شهادت فرزند یکی از مسئولان دولت نهم به رسانه‌ها درز کرده، ابتلای احتمالی برخی بازداشت شدگان به بیماری مننژیت است؛ طوری که ابتدا سردار علایی در یادداشت خود فاش کرد که وزیر بهداشت از توزیع گسترده و البته دیرهنگام واکسن مننژیت در زندان‌ها و بازداشتگاهها خبر داده، سپس مدیرکل زندان‌های قوه قضاییه تایید کرده که تنها در اوین به 4000 زندانی واکنس مننژیت تزریق شده و دست آخر سخنگوی کمیسیون امنیت ملی خبر داده که سعید مرتضوی در جلسه‌ی این کمیسیون ادعا کرده محمد کامرانی و محسن روح‌الامینی به علت ابتلا به بیماری مننژیت درگذشته‌اند.در این باره، یک پزشک متخصص که نخواست نامش فاش شود، در گفت‌و‌گو با «موج سبز آزادی» از رسانه‌ها و نمایندگان مجلس خواست وزیر بهداشت تا در صورت صحت این ادعا، نوع مننژیت این دو زندانی را اعلام کند. وی هشدار داد که اگر مننژیت این دو شهید از نوع Meningococcal باشد، خطر بزرگی دستگیرشدگان و حتی مردم را تهدید می‌کند و باید سریعا نسبت به واکسینه کردن مردم و توزیع داروهای آنتی‌بیوتیک و پیش‌گیری (Prophylaxis) اقدام شود.همچنین در گزارش دیگری که از سوی نزدیکان یک جوان بازداشت شده به «موج سبز آزادی» رسیده، تصریح شده که این جوان که به تازگی آزاد شده و جرم وی بازگشت از لندن بوده! از لحاظ روحی چنان وضعیت اسفناکی دارد که برای جلوگیری از خودکشی، او را در منزل به تخت بسته‌اند.اما تکان‌دهنده‌ترین گزارش‌ها در این میان به بازداشتگاه غیرقانونی کهریزک اختصاص دارد که بر اساس گزارش‌های موثق و متعدد، تحت نظارت مستقیم سردار رادان قائم‌مقام فرمانده نیروی انتظامی کل کشور اداره می‌شود و فضایی یکسره قرون وسطایی بر آن حاکم است.شاهدان عینی و بازداشتی‌های آزاد شده از کهریزک، وضعیت این بازداشتگاه غیر قانونی را این‌گونه توصیف می‌کنند:در یک سوله‌ی 200 متری بدون وجود دستگاههای تهویه‌ی هوا، چندین معتاد کراکی که امیدی به زنده ماندن آنها نیست و بدن‌هایشان کرم گرفته، دراز به دراز بر روی زمین افتاده‌اند؛ و در کنار آنها، بازداشت شدگان نگهداری می‌شوند. بازداشت‌شده‌ها حدود 100 نفرند که به این محیط غیر بهداشتی با هوای نامطبوع منتقل شده‌اند. آنها صف می کشند تا بتوانند از زیر در، ولو برای دقیقه‌ای از هوای بیرون تنفس کنند.هر روز صبح سردار رادان به این محل سرکشی می‌کند و خود شخصا هر روز چند نفر از بازداشت شدگان را مورد ضرب و شتم و شکنجه قرار می‌دهد. بهترین ابزار شکنجه در دست رادان، شلنگ است. وقتی صبح هر روز صدای هلیکوپتر می‌آید، بچه‌ها به خود می‌لرزند و می‌فهمند که رادان آمده.یکی از بازداشتی‌ها در اثر برخورد باتوم به سرش، کم کم بینایی خود را از دست داد؛ ولی با وجود اطلاع شکنجه‌گران کهریزک از وضعیت وی، او را از این محل غیر بهداشتی خارج نکردند. دو روز قبل از آزادی، بازداشت‌شده‌ها به اوین منتقل می‌شوند و فردی که بینایی خود را از دست داده بود، در اتوبوسی که به سمت اوین در حرکت بود، بر روی پای یکی دیگر از بازداشت شدگان جان می‌سپارد.از دیگر شکنجه‌ها در کهریزک آن است که بدن‌ها را خیس می‌کنند و بعد با شلنگ و سیم، بازداشت‌شده‌ها را کتک می‌زنند تا درد تا عمق جان آنها نفوذ کند.و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون=====================در همين زمينه فجایع و کشتار انسانی در اردوگاه کهریزک
فجایع و کشتار انسانی در کهریزک / اسامی کشته شدگان و تعدادی از در بندان
kahrizak.wordpress : الان که اينو دارم مينويسم توي يه کافي نت هستم 6 مرداد ماه ساعت 05 : 11 . ديشب ساعت 3 نصف شب بعد از 2 ساعت که اين وبلاگ رو ايجاد کردم در خونمون رو زدند . من از ترس اينکه منو اونجا باز نبرن ( حاضرم کشته بشم ولي به کهريزک برنگردم ) وبلاگ رو پاک کردم . نتونستم حذفش کنم چون با اين وبلاگ آشنايي ندارم . و نميدونم چرا گرداب رو تو پست نوشتم باور کنيد قاطي کردماگه شما هم جاي من بوديد و به اين کمپ وحشت ميرفتيد چنان به سر آدم مياورند که باید بگی شتر ديدي نديدي . باور کنيد مثل کابوس بوده واسه منديشب خانواده دوستم ساعت 3 نصف شب وقتي که مطلع شدن من آزاد شدم اومدن از من درباره فرزندشون بپرسن که تا ساعت 5گريه و شيون اونا طول کشيد . والان اومدم توي سايتدر کامنتها دو سه نفر نوشته بودند که خودتو معرفي کن و اينطور مصونيت پيدا ميکني و با بي بي سي و صداي آمريکا مصاحبه کن .جواب من به اين دوستان عزيز اينه که اينطور که مشاهده ميکنم . اينا به سران اصلاحات و کسايي که مصونيت هم دارند رحم نمي کنند چه برسه به من که يه شخص عادي هستم . من وظيفه خودم دونستم که حقايق رو واسه شما بنويسم . که فقط اونا گوشه اي از اين کمپ وحشت بود . در ضمن استرسي که من از اونجا تو ذهنم دارم و واقعيات رو ديدم با اينکه فکر ميکردم آدم پر جراتي هستم اين کار رو ديشب کردم و وبلاگ رو حذف کردم !دوست دیگری هم اسم چند نفر و خواسته بود که ببینم اونجا بوده یا نه . و درباره روح الامینی پرسیده بود که من الان اخبارش رو خوندمجواب من به این دوست عزیز اینه که من اسم چندین کشته شده رو اعلام کردم که فقط تو کمپ ما بوده که چند تاشون رو همون روز اول کشتند که ما فقط اسمشو میدونستیم که میلاد بود و چند نفر روهمون روز اول تا حد مرگ زدند که به مرور زمان کشته شدند و اگه به بیمارستان انتقال میداند هرگز نمی مردند . درباره روح الامینی اینو بگم که من ایشون رو نمیشناسم ولی گویا ایشون اینطور که من میبینم در 18 تیر دستگیر شده و مطمئنا با ما در کمپ کهریزک بوده ولی خارج از کهریزک کشته شده . و نکته جالبی که باید بگم اینه که بین ما در روز دوم بازداشت چند تا پسر سرهنگ و مقامات بودن . یکی ادعا میکرد که آیت الله جنتی داییشه ( ولی علیه اون فحش میداد ! ) اون رو اومدن همون روز دوم با احترام بدون کتک و فحاشی به بیرون راهنماییش کردن ! ولی بی شباهت به خود جنتی هم نبودچند تا از اسامی بازداشت شدگانی رو که تو کمپ ما بودند رو معرفی میکنم . اینا تا پریشب که من اونجا بودم زنده بودند.اسدالله زارع ( پزشک ) – حمید لولاگر – افشین اسمی ( اوضاع جسمانیش اصلا جالب نیست . دائم مادر و خواهرش رو صدا میزنه 16 سالش هم نیست ولی ایکاش به جای من اون رو آزاد میکردند ) احسان شبستری – احمد نیکخواه – رضا عنایت – امین عزیزی ( میگفت خودش پرسنل نیروی انتظامیه ! ولی در مرخصی بوده ) حمید رضوانی – هومن احمدی ( این 18و 19 سالشه ولی از همه سیاسی تر بود و اصلا نترسیده بود میگفت اگه باز آزاد بشم تو تظاهراتها شرکت میکنم عشقش میر حسین موسوی بود وقتی میزدنش میگفت یا حسین میر حسین !!!!! انقدر لباس شخصیا میزدنش که دیگه شعار هم میداد کاری باهاش نداشتند ) یه شخص مهم دیگه ای هم که آدم پا به سنی بود و فیزیک چهرش مثل آدم سیاسی ها و مسئولان بود که خودش رو معرفی نکرد و روز سوم چهارم اومدن بردنش . واقعا بهش نمیومد که اهل تظاهرات و اینا باشه و با هیچکس هم بحث نمیکرد . لباس شخصی های داخل زندان هم زیاد نمیزدنش

برای سعید حجاریان - یک پیشنهاد و یک پوستر
دو تن از دوستان پیشنهاد و پوستری را برای آزادی سعید حجاریان ارسال کرده‌اند.
1. سلام. برای نجات زندانیان سیاسی در بند، خصوصا سعید حجاریان عزیز، فراخوان تحصن بگذارید . تحصن در جلوی جایی که زندانی هستند. قطعا مردم زیادی می‌آیند. همه رو که نمی‌تونند بازداشت کنند. مردم اونقدر اونجا به تحصنشون ادامه بدهند تا حجاریان و بقیه رو ازاد کنند. شاید موثر باشه
2. پوستر ارسالی گروه بگبا در پاسخ به فراخوان «موج سبز آزادی» برای توزیع در وبلاگ‌ها:


اطلاعات موازی رسماً جايگزين وزارت اطلاعات می شود،

بستن پنجره
چاپ مطلب
سه شنبه 6 مرداد 1388
اطلاعات موازی رسماً جايگزين وزارت اطلاعات می شود، ميزان نيوز
شنيده می شود در پی مجادله ميان محسنی اژه ای و حسينيان با مسوولان سازمان اطلاعات موازی و عزل محسنی اژه ای کليه مسووليت های امنيتی در اختيار آقايان احمد سالک نماينده سابق رهبری در حفاظت اطلاعات سپاه و حسين طائب فرمانده سابق حفاظت اطلاعات سپاه قرار خواهد گرفت.از مجموع اخبار تائيد نشده ای که اين روزها مطرح است شنيده می شودÖ
- در پی مجادله ميان محسنی اژه ای و حسينيان با مسوولان سازمان اطلاعات موازی و عزل محسنی اژه ای کليه مسووليتهای امنيتی در اختيار آقايان احمد سالک نماينده سابق رهبری در حفاظت اطلاعات سپاه و حسين طائب فرمانده سابق حفاظت اطلاعات سپاه قرار خواهد گرفت.
حجه السلام احمد سالک نماينده ولی فقيه در نيروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی- نماينده ولی فقيه در سازمان حفاظت و اطلاعات سپاه - دبير هيات عالی گزينش کشور و عضو شورای مرکزی جامعه روحانيت مبارز تهران است که شنيده می شود به اتفاق حجه السلام حسين طائب مسووليت اصلی سازمان اطلاعات موازی را بر عهده دارند.
- حجه السلام علوی قائم مقام وزرت اطلاعات در پی عزل محسنی اژه ای از وزارت از پذيرش سرپرستی وزارت اطلاعات خودداری کرد و آقای طاهری معاون خارجه وزارت اطلاعات اين مسووليت را بر عهده گرفته است - شنيده شده که در روزهای قبل از برکناری وزير اطلاعات، دو معاون وزير و چندين کارشناس تا حد مديرکل نيز در اين وزارتخانه از سمت‌های خود برکنار و مجبور به بازنشستگی شده‌اند.
بر اساس گزارش فوق تعداد کارمندان رده‌بالای وزارت اطلاعات که پس از انتخابات برکنار و يا مجبور به بازنشستگی شده‌اند، بالغ بر ۲۰ نفر است که دو تن از آنها در رده‌ی معاون وزير و بقيه در سطح مديرکلی و سطوح پايين‌تر بوده‌اند.
اين گزارش حاکی است علت اصلی تغيير و تحولات اخير در اين وزارتخانه، گزارش تيم ويژه‌ی وزارت اطلاعات در خصوص پرونده انقلاب مخملی است. تهيه‌کنندگان اين گزارش با مطالعه‌ی تمام پرونده‌ها و بازجويی مجدد از تعدادی از بازداشت شدگان اخير، نتيجه گرفته‌اند که اتهام تلاش برای انقلاب مخملی واقعيت ندارد.
نويسندگان اين گزارش که دو نسخه از آن برای رهبری و رئيس دولت هم ارسال شده، نتيجه گرفته‌اند که مجموعه اتفاقات پس از انتخابات نه تنها هيچ ارتباطی با خارج از کشور ندارد، بلکه هيچ تدارکی از قبل برای آن وجود نداشته و قابل پيش‌بينی هم نبوده است. - اولين واکنش احمدی‌نژاد به تهيه‌ی اين گزارش در وزارت اطلاعات، اين بوده که سراسيمه به وزارت اطلاعات رفته و بدون اينکه با وزير و معاونانش جلسه بگذارد، در جلسه‌ای عمومی با کارکنان ستاد اين وزارتخانه گفته است: من از سپاه کاملا راضی هستم، از وزارت هم اصلا راضی نيستم. وی همچنين گفته است: توطئه‌ی دشمنان برای براندازی نرم بايد افشا شود و انتظار دارم وزارت اطلاعات در اين زمينه فعال‌تر باشد. احمدی‌نژاد همچنين چند روز بعد در جلسه‌ای شخصا خواستار برکناری دو معاون وزير اطلاعات و بررسی نقش ديگر دست‌اندرکاران تهيه‌ی گزارش مذکور شده است.
- نام و سمت دو معاون وزير برکنار شده، بدين ترتيب است: حبيب الله، معاون فرهنگی وزارت اطلاعات و خزاعی، معاون ضد جاسوسی وزارت. دليل کنار رفتن اين دو از سمت‌های خود، مداخلات اطلاعات سپاه در امور وزارت اطلاعات و همچنين به استخدام گرفتن غيرقانونی برخی نيروهای سازمان اطلاعات استان تهران در يک تشکيلات جديد موازی موسوم به «اطلاعات تهران» عنوان شده است. - پنج تن از معاونان وزارت اطلاعات با ارسال نامه‌ای به رهبری ضمن برشمردن سوابق ضد امنيتی آقايان حسين طائب و اسفنديار رحيم‌مشايی به مقام رهبری هشدار داده‌اند که با رويه‌های اخير، وزارت اطلاعات در شرف از هم پاشيدگی است.
Published from gooya news {http://news.gooya.com} Copyright © 2009 news.gooya.com All rights reserved for the original source

lundi 27 juillet 2009

مهندس ميرحسين موسوی در ديدار با اعضای تشکل‌های معلمان و فرهنگيان در انجمن اسلامی معلمان ايران

بستن پنجره
چاپ مطلب
دوشنبه 5 مرداد 1388
ميرحسين موسوی: اعياد، فرصتی برای بروز خلاقيت‌های نهضت سبز است، چرا اين قدر مردم را آزار می‌دهيد؟ آزادی کجاست؟ قلم
قلم - ميرحسين موسوی با تبريک اعياد پيش رو، هر يک از اين فرصت‌ها را به عنوان نعمتی دانست که خداوند برای نهضت سبز قرار داده است تا از آن خوب استفاده کند.
به گزارش خبرنگار قلم نيوز، مهندس ميرحسين موسوی در ديدار با اعضای تشکل‌های معلمان و فرهنگيان در انجمن اسلامی معلمان ايران با تبريک ماه شعبان و اعياد اين ماه، اين فرصت‌ها را نعمتی برای نهضت سبزخواند تا از آن خوب استفاده کند و گفت: اين مهم‌ترين مساله است که شبکه عظيم اجتماعی و سبزی که در سراسر کشور ايجاد شده است، اگر هوشيار باشد که هست، بايد از تمام اين مناسبت‌ها با استفاده از خلاقيت خود استفاده کند.
وی با اشاره به اينکه اين مناسبت‌ها زياد هستند يادآور شد: ما می‌توانيم هر روز برنامه‌ای برای روشنگری و پيگيری اهداف بلند نهضت بزرگ سبز داشته باشيم.
موسوی در ادامه درباره سخنان يکی از اعضای حاضر مبنی بر اينکه جريان حاکم بعد از انتخابات غافلگير شد و فقط تا زمان انتخابات برای خود برنامه ريزی کرده بود، گفت: فکر می‌کنم اين غافلگيری به چند هفته پيش از انتخابات برمی‌گردد زيرا تمام تلاش آنها در جهتی بود که مردم در انتخابات شرکت نکنند.
وی با اشاره به عملکرد رسانه ملی و ديگر رسانه‌های دولتی نسبت به دوره‌های قبل رياست‌جمهوری، تلاش آنها را در جهت حضور عده قليلی در انتخابات دانست و بيان کرد: آنها فکر نمی‌کردند که در مدت کوتاهی چنين موج عظيمی ايجاد شود برای همين غافلگير شدند و طرح‌هايشان ناشيانه اجرا شد و خلل و فرج بسيار زيادی داشت و آنها قدرت مردم را به درستی تخمين نزدند و عمق جريان را به درستی درک نکردند. دليل برانگيختگی و حضور مردم در خيابان‌ها را درک نکردند در نتيجه کشور و خودشان را با مشکل مواجه کردند.
ميرحسين با بيان اينکه مطالبی که قبل از انتخابات، مطرح و بر آن تاکيد کرده است چيزی نبوده جز درخواست‌های معمولی ذکر شده در قانون اساسی که مغفول مانده و کنار گذاشته شده بود افزود: ما بخش‌های اندکی از قانون اساسی را اجرا کرده‌ايم. قسمتی از آن را خوانده‌ايم آن هم بر اساس منافع گروهی و جناحی و آن بخشی که به نفع ما نبوده، کنار گذاشته‌ايم.
وی با بيان اينکه جز حقوق مصرح در قانون اساسی چيز ديگری نگفته است، بيان کرد: ما گفتيم شعار مردم در ابتدای انقلاب اين بود "در بهار آزادی جای شهدا خالی؟"، حرف ما اين است که اين آزادی کجاست؟ مگر مردم به خاطر اين آزادی به صحنه نيامدند و ۲۲ بهمن ۵۷ راهپيمايی‌های ميليونی در سراسر کشور انجام نشد و شعار آزادی سر ندادند؟ مردم دنبال آزادی بودند، الان اين آزادی کجاست؟
موسوی با اشاره به مغفول ماندن بخشی از حقوق مردم و کرامت انسانی زن‌ها، آزادی سخن، انديشه و گفت‌وگو و هويت ملی ما و طرح آنها در انتخابات بيان کرد: طبيعی است که اين سخنان از دل مردم برخاسته بود که به آنها بازگشت و موج ايجاد کرد و آينده اين حرکت هم بستگی به اين دارد که ما تا چه اندازه اين شعارها را ببينيم و پايبند به آنها بمانيم و حاضر باشيم هزينه اين پايبندی را بپذيريم.
ميرحسين در ادامه درباره هويت ساختارشکنان گفت: متهم می‌کنند که شما ساختارشکن هستيد و از ساختارشکنی استفاده می‌کنيد، ما می‌خواهيم بگوييم ما دنبال ساختارهای واقعی برآمده از دل مردم و قانون اساسی هستيم. شما ساختارشکن هستيد. با بررسی جريانات يک نمونه از دستگيری‌ها از ابتدا تا انتهای آن می‌توانيد ببينيد چه کسانی ساختارشکن هستند. لزومی ندارد ما صدها جنايت و تيراندازی و لباس شخصی را ببينيم، فقط کافيست آقايان يک نمونه مثلا پرونده همين روح الامينی، اعرابی يا آقاسلطان را مورد بررسی قرار دهند، خواهند ديد که تا چه اندازه ساختارشکنی در مجموعه نظام صورت گرفته است و اين به آنچه ما از جمهوری اسلامی و نظام انتظار داشتيم، هيچ شباهتی ندارد.
وی با بيان اينکه ما چنين نظامی را نمی‌خواستيم گفت: آيا ما نظامی را می‌خواستيم که افرادی شبانه بريزند و خانه‌های دانشجويان و مردم را ويران و ماشين‌های آنها را تخريب کنند؟ و بعد همه ارگان‌های موجود از وزارت اطلاعات تا بسيج بگويند اين‌ها به ما ربطی ندارند؛ اين‌ها از کجا آمده‌اند آيا از کره مريخ آمده‌اند؟ وقتی قتلی رخ می‌دهد، متهم هر کجا باشد آقايان آنقدر قوی هستند که ردش را بگيرند، آن‌وقت ده‌ها و صدها نفری که اين جنايت‌ها را مرتکب شده‌اند را نمی‌توانند شناسايی کنند؟ چه کسی اين را باور می‌کند؟ آيا اين به معنای متهم کردن کل نظام به دروغگويی نيست؟
موسوی در ادامه با اشاره گسترش پوستر دروغ ممنوع در سطح کشور گفت: مردم متوجه شدند که يک دروغ بزرگ پشت اين جريانات هست که اين همان ساختارشکنی و روی گرداندن از قانون اساسی و همه آرمان‌ها و ايده‌آل‌هايی بود که نظام ما و مردم به آن پايبند بودند. الان هم نظام هيچ چاره‌ای ندارد که به آنها (آرمان‌ها، ساختارها و قانون اساسی) بازگردد و به نظر من اگر برنگردد مردم آن را برخواهند گرداند و مردم خود از راهی که آمده‌اند باز نخواهند گشت.
وی ادامه داد: غافلگيری ديگری که برای آقايان اتفاق افتاد اين بود که تصور می‌کردند با چند حرکت بعد از ۲۲ خرداد مردم به خانه‌های خود بازخواهند گشت اما همين که ملتی با اين گستردگی و با اين همه هزينه‌های بسيار بيش از ۴۰ روز در خيابانهاست نشان‌دهنده عمق اين جريان است؛ بعد آقايان ذهنيتشان را داده‌اند به اينکه دو گروه خارج کشور بودند و تماس با سفارتخانه موضوع را حل می‌کند، اينها تصور می‌کردند که احزاب اين جريان را هدايت می‌کنند برای همين شخصيت‌ها و سران احزاب را دستگير کردند و تمام تلاش خود را برای اعتراف‌گيری به کار بردند.
موسوی در ادامه با اشاره به اظهارات آيت‌الله جنتی مبنی بر اينکه که اعترافات دارد گرفته می‌شود گفت: آيا يک روحانی و مجتهد که اصولی دارد می‌تواند اين حرف را بزند؟ اعتراف گرفتن داشتيم در اسلام؟ ما آدم‌های کم سوادی هستيم شما که باسواد هستيد بياييد شرح دهيد کجای اسلام، کجای قرآن و کتب فقهی ما روی مساله اعتراف کردن تکيه کرده‌اند؟ ما هر چه از حضرت علی (ع) شنيده‌ايم، بر عکس اين بود، در جهت تبرئه مردم بود و در اين جهت بود که مردم عليه خود حرفی نزنند.
وی با يادآوری اينکه اين شيوه‌ها نتيجه‌ای در بر ندارد افزود: زيرا اين حرکت مردم به شکل هرمی تنظيم نشده است بلکه به صورت يک شبکه گسترده در حال سير بود که به همه خانواده‌ها نفوذ کرده بود و راز بقای اين نهضت هم همين است و هر حرکتی در آينده هم بايد به اين سمت برود که نمی‌شود يک حرکت گسترده مردمی را در قالب يک تشکل کلاسيک مختصر کرد و کاهش داد. اين يک خطر برای اين حرکت در آينده است.
موسوی با بيان اينکه هر چه افراد را بازداشت کردند اين حرکت گسترده‌تر شد، گفت: قدرت اين حرکت از گسترش آگاهی‌هاست و بايد آن را پاس بداريم و عميق‌تر کنيم.
وی با اشاره به اينکه عده‌ای به دولت حاکم رای دادند، بيان کرد: بايد آگاهی را در ميان اين افراد گسترش دهيم و روش دولت تعيين کردن و وزير عوض کردن و سياست‌های اقتصادی و ماجراجويی سياست‌خارجی دولت حاکم را به آنها يادآور شويم.
موسوی در ادامه بر لزوم فراگير بودن شعارها تاکيد کرد و با اشاره به فراگير شدن نماد سبز ميان همه ايرانيان و همبستگی حاصل از اين نماد که با هم بودن را نشان می‌داد، گفت: بايد شعاری مطرح کنيم که گستردگی آن بتواند ايرانيان داخل و خارج کشور را دربرگيرد و بر اساس آن، حرکتمان را تنظيم کنيم. آنچه من پيشنهاد می‌کنم، ايستادن بر قانون اساسی از زاويه زنده کردن اصول مغفولی است که مهم‌ترين آن آزاديهاست.
وی با اشاره به اصل آزادی برگزاری اجتماعات به درخواست خودش و مهدی کروبی برای برگزاری مراسم يابود شهدای وقايع اخير در مصلی تهران اشاره کرد و گفت: با اين کار دولت را در معرض امتحان قرار داديم؛ ما نمی‌خواهيم کاری کنيم، سخنرانی هم نداريم، فقط می‌خواهيم از مصلايی که با هزينه‌های صدها ميليارد تومانی ساخته شده، يک استفاده‌ای کنيم، همان ۱۳ ميليونی که شما می‌گوييد، اين‌ها هم حقی دارند نسبت به اين مصلی و از پول آنها ساخته شده و از بودجه عمومی صرف شده است و متعلق به آنها هم هست، اجازه دهيد ما جمع شويم و فقط قرآن بخوانيم، قرآن بخوانيم .
موسوی در ادامه با يادآوری اينکه قانون اساسی می‌تواند مثل رنگ سبز ما باشد و پيوند دهنده ما باشد، افزود: بايد توجه کنيم که برای ادامه اين حرکت - که برای احيای ارزش‌های اصلی انقلاب اسلامی و ارزش‌هايی است که مردم به‌خاطر آن هزاران شهيد دادند- مجبوريم که به قانون اساسی تکيه کنيم و از آن دفاع کنيم و آن را شعار اصلی خود قرار دهيم.
وی با اشاره به اينکه قانون اساسی بر هويت ملی تاکيد دارد، از اين موضوع که بسياری از اصول قانون اساسی که می‌تواند مقوم اين هويت باشد به تهديد تبديل شده است، گفت: تکيه بر هويت ايرانی بسيار کارساز است و اين هويت ايرانی جدای از هويت اسلامی نيست اما غفلتی در اين زمينه صورت گرفته است.
موسوی با اشاره به تکرار فرياد "ايران"، "ايران" در يکی از سفرهايش، تاکيد بر اين هويت ملی و ايران را ندايی خواند که به ايرانيان خارج از کشور نيز رسيد.
وی با اشاره به اينکه حضرت امام (ره) نيز در ابتدای انقلاب تلاش در جمع کردن همه اقليت‌ها و قوميت‌ها تحت نام ايران داشتند، گفت: وسعت ملتی که تعريف کرده بوديم به حدی بود که همه مردم در آن می‌گنجيدند و بر اساس همين ديد هم بود که اقليت‌ها به مجلس راه يافتند.
ميرحسين به رسميت شناخته شدن حقوق اقليت در کنار حقوق اکثريت را متاثر از يک گفتمان بسيار مترقی خواند که همه ما را با هم و اقليت‌ها و قوميت‌ها را با ما و شيعه و سنی را با هم جمع می‌کرد.
موسوی در ادامه قتل‌ها و دستگيری‌های رخ داده را فاجعه خواند و گفت: ما چنين چيزی را حتی قبل از انقلاب هم شاهد نبودند. به کسانی که چنين جناياتی را مرتکب می‌شوند يادآور می‌شوم که مردم، آنهايی را که قبل از انقلاب مرتکب جنايت شدند به ياد داشتند و آنها را به سزای عملشان رساندند؛ مردم از چنين جنايت‌هايی نخواهند گذشت. چطور می‌شود يک فردی علاقه‌مند به انقلاب، اسلام و کشور حتی يک آدم گناهکار به زندان وارد شود و بعد جنازه او بيرون آيد؟ مگر ما پيرو امام علی (ع) نيستم؟ مگر توصيه‌های ايشان را درباره ابن ملجم نشنيده‌ايم؟ مگر درباره عدالت اسلامی صحبت نکرده‌ايم؟
به گزارش قلم‌نيوز، وی افزود: مگر اين وضعيت قابل تحمل است؟ چطور سران کشور ما فرياد نمی‌کشند و از اين فجايع گريه نمی‌کنند؟ نمی‌بينند اينها را لمس نمی‌کنند. اينها همه کشور را سياه می‌کنند. اينها دل همه ما را سياه می‌کنند، اگر ما سکوت کنيم همه ما را ويران می‌کند و همه ما را به جهنم می‌برد. من نسبت به اين اعتراض‌ها خوشحالم زيرا اين اعتراض‌ها نشاندهنده سلامت ملت ماست مردم ما راضی به جنايت نيستند؛ راضی به اينکه افراد جانی پيدا شوند و به خانه‌ها و ماشين‌های مردم حمله کنند، نيستند؛ اين عدم رضايت نشاندهنده زنده بودن ملت ماست و کسانی که در مسووليت هستند بدانند که اگر ملتی طاقت مخالفت با جنايت‌ها را دارند بايد در کنار اين ملت و مدافع آنها باشند.
موسوی در ادامه با بيان اينکه کشور نمی‌تواند تبديل به يک زندان شود که ۷۰ ميليون نفر در آن زندانی شوند، به اصل تفکيک قوا اشاره کرد و گفت: يقين دارم قوه قضاييه نمی‌تواند و حق ندارد به بسياری از اين زندان‌ها سر بزند و اطلاعات بگيرد.
وی با طرح اين سوال که آيا در حال حاضر قوه قضاييه مستقل داريم، بيان کرد: آيا قوه قضاييه می‌تواند پرونده همين روح‌الامينی را بررسی کند، الان می‌گويند مريض شده و مننژيت گرفته است، قوه قضاييه بررسی کند ببيند دندان‌های وی به چه دليل شکسته است؟ آيا زمين خورده است يا کارهای ديگری صورت گرفته است. چنين قوه قضاييه‌ای کشور ما را نجات می‌دهد و به نفع کشور و همه ماست که چنين کاری انجام دهد.
موسوی در ادامه توضيح داد که برای اين روح‌الامينی را مثال زد که همه چيز درباره او روشن است، محاسن هم داشته، مذهبی و بسيجی هم بوده است و بعد به اين سيل عظيم و موج سبز پيوسته و شاهدان همه می‌گويند که او، زنده دستگير شده است و بعد در زندان، جنازه‌اش را تحويل داده‌اند.
وی با اشاره به نام امير جوادی که سايت‌ها به تازگی نام وی را به عنوان يکی از شهدای وقايع اخير عنوان کرده‌اند با تاسف بيان کرد: ما همه مسلمانيم، حداقل جوانمردی اين است که اگر اينها را کشته‌ايد، آنها اذيت شده‌اند و زجرکشيده‌اند، لااقل جنازه‌های آنها را بدهيد و به خانواده‌های آنها برسيد. آن دسته از افرادی که شناخته شده نيستد چه؟ آنهايی که شهرستانی هستند چه می‌شوند؟ اينها را برگردانيد به خانواده‌هايشان. چرا اينقدر مردم را آزار می‌دهيد؟ چرا مردم را عصبی می‌کنيد؟ چرا مردم را تحقير می‌کنيد؟ مردم حق دارند از قبر فرزندان خود خبر داشته باشند.
ميرحسين موسوی تاکيد کرد که اين مشکلات جز با بازگشت به اصول انقلاب و قانون اساسی حل نخواهد شد و ما بيش از هر زمان ديگری نياز داريم تا به ارزش‌ها و آرمان‌های ابتدای انقلاب و ديدگاه‌های حضرت امام (ره) رجوع کنيم. اين به نفع همه ما و آخرت ماست.
وی ، شورش خيابانی خواندن حرکت‌های مردمی را ناشی از اشتباه جريان حاکم در درک حرکت مردم خواند و اينکه آنها فکر کردند با ايجاد حالت امنيتی و بهم‌زدن اجتماعات، حرکت مردم جمع خواهد شد.
موسوی با اشاره به حافظه تاريخی و جمعی مردم يادآور شد که اين‌طور نيست که چند ماه بگذرد و مردم همه چيز را فراموش کنند و همه چيز حل شود.
وی در پايان سخنان خود با يادآوری اينکه "نمی‌شود سر مردم را شيره ماليد" بيان کرد: خداوند توفيق دهد که همه به راه اسلام و انقلاب برگرديم.
Published from gooya news {http://news.gooya.com} Copyright © 2009 news.gooya.com All rights reserved for the original source

رامین قهرمانی

بستن پنجره
چاپ مطلب
دوشنبه 5 مرداد 1388
جزئيات شهادت يک زندانی ديگر: رامين قهرمانی مدتی طولانی از پا آويزان شده بود، نوروز
رامين قهرمانی ۱۵ روز بعد از اينکه با پای خود برای دفای از بيگناهيش رفته بود، با بدنی که آثار شکنجه بر آن نمايان بود، از زندان آزاد و پس از دو روز بر اثر جراحات وارده در آغوش مادر به شهادت رسيد.
در درگيری های روزهای پس از انتخابات، ماموران از طريق دوربين مداربسته يک بانک چهره رامين قهرمانی را شناسايی شده وبرای دستگيری وی به منزلش مراجعه می کنند.
به دليل عدم حضور رامين قهرمانی در منزل ماموران به مادر او می گويند که فرزندش هرچه زودتر خود را معرفی کند. مادرشهيد قهرمانی نيز با استناد به بيگناهی پسرش و با اين استدلال که فرزندش کاری جز اعتراض آرام انجام نداده است، همراه با او به محلی که ماموران گفته بودند مراجعه می کنداين گزارش می افزايد رامين قهرمانی ۱۵ روز بعد از اينکه با پای خود برای دفای از بيگناهيش رفته بود، با بدنی که آثار شکنجه بر آن نمايان بود، از زندان آزاد ميشود. او پس از آزادی به مادرش گفته که چندين روز از پا او را آويزان کرده اند. شهيد رامين قهرمانی پس از آزادی به دليل لخته های خون موجود در سينه اش در بيمارستان بستری و به شهادت ميرسد.خانواده قهرمانی تحت فشار شديد برای منع انتشار خبر شهادت فرزندشان هستند. آنها تحت تدابير شديد امنيتی فرزند خود را به خاک سپردند. تا جايی که پس از مراسم خاکسپاری به دليل تهديدات نيروهای امنيتی مبنی بر اينکه سر مزار فرزند شهيدشان حق ندارند با صدای بلند گريه کنند و شيون سردهند، ۵ نفر از اعضای فاميل او دچار فشارهای عصبی شديد شده تا جايی که برخی از آنها کارشان به بيمارستان کشيده شده است.شهيد رامين قهرمانی متولد سال ۱۳۵۸ بوده و محل سکونت وی در خيابان شهرآرا است.
Published from gooya news {http://news.gooya.com} Copyright © 2009 news.gooya.com All rights reserved for the original source






بستن پنجره
چاپ مطلب
دوشنبه 5 مرداد 1388
اخبار تکان دهنده سایت جرس از وضعیت بازداشتی های اخیر
آخرین اخبار دریافتی از انتقال بازداشت شدگان اخیر به زندان کهریزک و اعمال خشونت های غیر انسانی حکایت دارد.
به گزارش خبرنگار سرویس سیاسی "جرس"، به علت پرشدن ظرفیت زندان اوین، بسیاری از بازداشتی های ناآرامی های اخیر در زندان کهریزک نگهداری می شوند. این زندان، در سال های اخیر برای نگهداری مجرمان مواد مخدر و معتاد ساخته شده و تا کنون نیز محل نگهداری این گونه زندانیان بوده است. اما بخشی از بازداشتی های ناآرامی های خیابانی اخیر را که اکثر قریب به اتفاق جوان هستند به آن جا منتقل کرده اند. اداره این زندان به سردار رادان از نیروی انتظامی تهران بزرگ سپرده شده است. گزارشات وحشتناکی از رفتار با بازداشت شدگان شنیده می شود که متأسفانه تنها با آن چه که از زندان گوانتانامو گفته شده قابل مقایسه است. از جمله شکنجه های اعمال شده، لخت کردن بازداشت شدگان و تحقیر آنها با فرستادن دستگیر شدگان کم سن و سال در بند قاچاقچیان مواد مخدر محکوم به حبسهای طویل المدت و اعدامی که در مواردی متأسفانه منجر به تجاوز جنسی به بازداشت شده های جوان شده است.
طبق آخرین اطلاع بهزاد نبوی، مصطفی تاجزاده و فیض الله عرب سرخی از رهبران سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی را از زندان اوین خارج و ظاهراً آن ها را به زندان قصر فیروزه منتقل کرده اند. این زندان که در پادگان قصر فیروزه قرار دارد، در اختیار سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است و از نظر امکانات وضعیت نامساعدی دارد. گزارشهای نگران کننده‌ ای از برخورد با زندانیان و نیز شرایط نگهداری آنها در زندان قصر فیروزه وجود دارد. وضعیت این سه نفر بسیار نگران کننده است. بهزاد نبوی ه دو سال پیش عمل قلب باز کرده، مصطفی تاج زاده به شدت از دیسک گردن و کمر حاد رنج می برد. گفته می شود، قرار است این دو نفر به عنوان «رهبران اغتشاش» معرفی شوند. با توجه به انزجار شخصی مقام رهبری از این زندانیان، دست بازجوها برای هر فشاری کاملا باز گذاشته شده است. لازم به ذکر است که این سه تن، تنها فعالان سیاسی بازداشت شده اند که به رغم طول مدت بازداشت، تا کنون مطلقا با منزل تماس نگرفته اند.
یکشنبه دوم مرداد، دکتر وجیهه مرصوصی در دیداری با همسرش دکتر سعید حجاریان در زندان اوین، حال وی را نامساعد تشخیص و رنگ چهره وی را کاملا زرد شده گزارش کرده است. به نظر دکتر اسدی از اعضای تیم پزشکی حجاریان، ناتوانی بهداری زندان از کنترل دز داروهای متعددی که حجاریان در طول روز باید مصرف کند، احتمالا به اختلال شدید کبدی منجر شده که می تواند خطرناک باشد. به گفته او حجاریان می باید هر چه سریعتر به محیطی آرام زیر نظر پزشکان متخصص منتقل شود. همسر سعید که از وضع نامناسب همسر معلولش به شدت نگران شده بوده، به بازجوها اعتراض می کند، اما بازجوها به این بانوی دردمند پرخاش کرده و می گویند دوستان شوهرت می خواهند او را بکشند و از شهادتش سوء استفاده کنند! حجاریان که در طول ملاقات با همسرش به علت ضعف مفرط نمی توانسته شمرده سخن بگوید، در تمام مدت می گریسته و اشک از پهنای صورت اش جاری بوده است. گفته می شود، برخی از بستگان حجاریان که در زمره اردوگاه اصول گرایان محسوب می شوند و در روزنامه کیهان و دیگر رسانه ها فعالیت دارند به تیم بازجوئی حجاریان مشاوره می دهند. در مصاحبه زینب حجاریان جزئیات بیشتری در این زمینه قابل پیگیری است.
بنابر مشاهدات و شنیده های خبرنگاران جرس، اخیرا در تظاهرات خیابانی تهران، تعداد زیادی از لباس شخصی ها با لباس مبدل در میان مردم عادی فرستاده شده اند. اکثر آنها کارت های شناسایی جعلی نظیر کارت خبرنگاری و ... دارند. وظیفه این افراد گرفتن عکس از تظاهرکنندگان، شناسایی معترضان، و همکاری با پلیس و نیروهای ویژه در هنگام حمله به مردم معترض و دستگیری افراد شناسایی شده است. د رتظاهرات، این دسته از لباس شخصی ها با دوربین های بزرگ به گرفتن فیلم از جمعیت تظاهرکننده پرداخته اند. این فیلم ها برای شناسایی افراد به کار می رود. معمولاً لباس شخصی ها با جلیقه «پرس تی وی» تحت پوشش خبرنگار شبکه تلویزیونی انگلیسی زبان نظام، اقدام به جمع آوری اطلاعات معترضان می کنند. این مأموران به ظاهر خبرنگار، توسط تعدادی مأمور لباس شخصی محافظت می شوند.طبق اطلاعات واصله حدود دویست بازجو از نهادهای مختلف از قبیل وزارت اطلاعات، سپاه پاسداران، نیروی انتظامی و بسیج کار بازجویی از بازداشت شدگان را بر عهده دارند. این بازجوها زیر نظر سردار نقدی فعالیت می کنند. یک تیم سه نفره متشکل از سردار نقدی، حسین شریعتمداری و حجت الاسلام تائب فرمانده بسیج خطوط کلان بازجویی و سناریویی که باید در بازجویی ها به اثبات برسد هدایت می کنند. حجت الاسلام تائب همان «میثم» وزارت اطلاعات است که به دلیل جنایت هایی که انجام داد در زمان خاتمی از وزارت اطلاعات اخراج شد و به اطلاعات سپاه رفت. تائب از نزدیکان حجت الاسلام سید مجتبی خامنه ای است.
Published from gooya news {http://news.gooya.com} Copyright © 2009 news.gooya.com All rights reserved for the original source
دوشنبه 5 مرداد 1388
در راه استقرار جمهوريت نظام با شما همراه خواهيم بود، متن نامه ۹۲ تن از اعضای هيئت علمی دانشگاه های تبريز به ميرحسين موسوی، يولداش
يولداش - جمعی از اعضای هيئت علمی دانشگاه های تبريز با ارسال نامه ای به مهندس موسوی ، ضمن اعتراض به وقايع بعد از انتخابات و بازداشت دلسوزان و فرزندان انقلاب ، حمايت و همراهی خود را با مهندس ميرحسين موسوی در راه استقرار جمهوريت نظام اعلام داشتند.
به گزارش «يولداش» متن کامل اين نامه بدين شرح است:
به نام خداجناب آقای مهندس مير حسين موسوی
با سلام و آرزوی توفيق در راه تحقق آرمان های تاريخی ملت ايران و با سپاس از صبوری و پايداری شما در احقاق حقوق مردم.
همه شاهد بوديم که دهمين دوره انتخابات رياست جمهوری، عليرغم طليعه شکوهمند آن، چنان حوادث تلخ و مصيبت باری را در پی داشت که موجب بهت و حيرت همگان گرديد. يک بار ديگر فرصتی استثنايی برای استقرار قانون، آزادی و عدالت، با قانون ستيزی و قانون گريزی اقتدارجويان، به تهديد عليه منافع ملت، ميهن و نظام جمهوری اسلامی بدل شد.
قطع نظر از آنچه بر سر انتخابات دهمين دوره رياست جمهوری آمد، نکته ای که نمی توان در آن ترديد ورزيد، شکست اخلاقی مدعيان اصول گرايی، مهرورزی و عدالت ورزی، و پيروزی تاريخی جنبش سبز ايران در پايبندی به قانون، عدالت، رافت و پای فشردن صادقانه و توام با متانت بر آرمان های تاريخی ملت و آموزه های اصيل انقلاب اسلامی ايران بود.
ما امضاکنندگان اين نامه، جمعی از اعضای هيئت علمی دانشگاه های تبريز، ضمن تقدير از تلاش های صادقانه و پايداری بی شائبه شما در راه احقاق حقوق ملت ايران، همدلی و همگامی خود را برای پی گيری مطالبات مردم اعلام می داريم و در اين مرحله جهت برون رفت از وضعيت مخاطره آميز کنونی، بر مفاد بيانيه شماره ۹ جنابعالی، به ويژه بر موارد زير تاکيد می کنيم:
۱. توقف برخورد های امنيتی و نظامی و بازگشت کشور به وضعيت عادی و طبيعی،
۲. آزادی همه شخصيت ها، فعالان سياسی، حقوقدانان، روزنامه نگاران، دانشگاهيان، دانشجويان و کليه دستگيرشدگان و زندانيان گمنام حوادث اخير،
۳. آزادی مطبوعات، رفع توقيف و سانسور از آنها،
۴. ممنوعيت مداخلات غيرقانونی دولت در فضای ارتباط رسانه ای و فعاليت مجدد سايت های خبری مستقل،
۵. اجرای اصول معطل مانده قانون اساسی، به ويژه اصل ۲۷ که بر آزادی تجمعات مسالمت آميز تاکيد دارد.
جناب آقای موسوی
هر چند به نظر می رسد آب ها از آسياب ها افتاده است، اما هنوز شعله های اميد در دل فرزندان آگاه اين مرز و بوم همچنان فروزان است، هنوز بسيارند کسانی که خود را از قبيله عشق و عقل می دانند و به ايرانی سرسبز، سرافراز و سرشار از محبت و صداقت می انديشند. ما با استعانت از درگاه خداوند متعال و با ايمان به هوشمندی ملت ايران، ضمن تاکيد بر اجتناب از ساختارشکنی، در راه استقرار جمهوريت نظام با شما همراه خواهيم بود.
جمعی از اعضای هيئت علمی دانشگاه های تبريز
۱. احد ابراهيمی۲. افشين ابراهيمی۳. سيمين آتشی خويی۴. عليرضا آزادی۵. توحيد اخلاقی۶. حيدر اسماعيلی۷. مازيار آصفی۸. سعيد اصغری زاده۹. عباس افراسيابی۱۰. محمد آقازاده۱۱. محسن امجدی۱۲. مسعود اميد۱۳. علی اکبر بابالو۱۴. يوسف بافنده۱۵. حبيب بدری۱۶. فضيله بشرهاشمی۱۷. امير بهرامی۱۸. امرالله بيات۱۹. رضايت پرويزی۲۰. يوسف پزشکيان۲۱. شبنم پورابوالقاسم۲۲. بهزاد پورعباس خيرالدين۲۳. حجت پورفيضی۲۴. جواد پورنامی۲۵. احمد رضا جودتی۲۶. مسعود حاجی عليلو۲۷. سيامک حسين پور۲۸. فرزين حق پرست۲۹. محمد حيدرزاده۳۰. مهسا خرازی۳۱. رحيم خوش بختی سرای۳۲. سبلان دانشور۳۳. علی دسترنج تبريزی۳۴. حسين دقيق کيا۳۵. فيروز راد۳۶. مسعود رحيم پور۳۷. جعفر رحيمی پناهی۳۸. مصطفی رضايی۳۹. ميرکريم رضوی آقجه۴۰. بهادر زمانی۴۱. امين سالم۴۲. مهدی سلامی حسينی۴۳. حسين سيفلو۴۴. جليل شربيانلو۴۵. سيروس شفيعی۴۶. محمد شهرياری۴۷. محمد شيميا۴۸. الهه صاحب اولاد مدارک۴۹. جعفر صادق مقدس۵۰. مرتضی صادقی۵۱. صمد صباغ۵۲. باقر صدری نيا۵۳. کريم عابدی۵۴. فرهنگ عباسی۵۵. شمسی عباسعليزاده۵۶. فاطمه عباسعليزاده۵۷. ابوالفضل عبداللهی فرد۵۸. صديقه عبداللهی فرد۵۹. رضا عليزاده۶۰. عباس غفاری۶۱. حسن فتحی۶۲. احمد فرزدی۶۳. غفار فرزدی۶۴. لعيا فرزدی۶۵. جواد فرضی۶۶. حسن فرهودی نيا۶۷. عاليه قاسم زاده۶۸. احمد قنبری۶۹. کاظم قنبری۷۰. جعفر گنج پورثالث۷۱. پيمان گوارانچی۷۲. ايرج لطفی نيا۷۳. سيدابوالقاسم محمدی۷۴. مجيد محمدی اسکويی۷۵. صمد مصدقی۷۶. علی مصطفايی۷۷. نرمين معينيان۷۸. آيدا ملکی۷۹. مهزاد مهرزاد صدقيانی۸۰. محمد ميرزايی۸۱. مهدی ميرزايی۸۲. بهنام ميرزاکوچکی۸۳. مرتضی ميرغلامی۸۴. مير کمال ميرنيا۸۵. مهدی نارنگی۸۶. محمود ناطقی۸۷. داوود نوری زاده۸۸. يوسف نوظهور۸۹. هانيه نيرومند۹۰. حسين نيک اختری۹۱. شيوا ولايتی۹۲. رضا يگانی
به نقل از [يولداش]
Published from gooya news {http://news.gooya.com} Copyright © 2009 news.gooya.com All rights reserved for the original source